نویسنده: صبا عنایتی
مقدمه
این نوشته سه بخش دارد. در بخش اول تلاش میکنم ایده عشق افلاطون را توضیح دهم تا بزرگسالی که این کتاب را همراه با کودک میخواند، ذهن روشنی نسبت به آن داشته باشد. در بخش دوم من به معرفی کتاب دوست داشتن با کمک افلاطون میپردازم و پیشنهادهای کوچکی برای دورخوانی این کتاب میدهم. در بخش سوم درباره آموزش عشق و همدلی به کودکان چند خطی مینویسم. به نظر من این کتاب میتواند بهانه خوبی برای عمق بخشیدن به ادراک کودک از مفاهیمی چون همدلی و شفقت باشد.
بخش اول : افلاطون و عشق
به باور افلاطون، عشق تنها احساسی رمانتیک و عاشقانه نیست، بلکه نردبانی است که میتواند آدمیزاد را از مرتبه پایین وجودی به مراحل متعالی برساند. او عشق را بر اساس اهمیت و مرتبهاش به چند مرحله تقسیم میکند.
1- زیبایی ظاهری: این پایینترین مرحله است. در اینجا ما تنها به خاطر جذابیت ظاهری فرد دیگری عاشقش میشویم.
2- زیبایی چندوجهی: در اینجا ما زیبایی را در حالات متفاوتی میبینیم و به آنها عشق میورزیم. مثلا زیبایی در هنر یا زیبایی در طبیعت.
3- زیبایی درون: در این مرحله ما توانایی دیدن زیبایی درونی انسان دیگری را داریم و شخصیت و توانایی ذهنی او را ستایش میکنیم.
4- زیبایی مثالی: مثال در فلسفه افلاطون یعنی مفهوم انتزاعی. مثال اسب مفهوم انتزاعی اسب است. مثال اسب خود اسب نیست بلکه مجموعه ویژگیهایی است که مفهوم انتزاعی اسب را میسازند و آن را از مفهوم انتزاعی گوزن و بقیه موجودات عالم جدا میکنند. پس مثال هر موجودی مجموعه ویژگیهایی است که آن موجود را از بقیه موجودات متفاوت میکند و ما به محض دیدن یکی از انواع این موجود با توجه به مثالی که در ذهن داریم متوجه میشویم که این موجود اسب است و گربه نیست، سگ است و فیل نیست. بالاترین مرحله عشق برای افلاطون، دوست داشتن مثال چیزها است. دوست داشتن مثال زیبایی، مثال حقیقت و مثال عدالت.
افلاطون به ما میگوید که عشق یک نقطه نیست، بلکه یک خط و یک مسیر است. عشق سفر است، سفری برای رشد و پویایی آدمها. او از ما میخواهد که زیباییها را در بیرون و درون آدمها و محیط اطرافمان جستجو کنیم و ببینیم، زیرا که جهان آکنده از زیبایی است.
بخش دوم: دوست داشتن با کمک افلاطون
حتی بچهها هم مثل ما آدمبزرگها و آدمخیلیبزرگها پرسشهای مهمی درباره زندگی دارند. افلاطون باور داشت که ابراز و دریافت عشق ما را دانا میکند و این کتاب این ایده افلاطون را برای بچهها توضیح میدهد. افلاطون معتقد بود که عشق از طریق یک فرآیند چند وجهی میتواند خرد را برای آدمی به ارمغان آورد. در مرحله اول ما با دیدن ظواهر زیباییها به سمت آنها جذب میشویم و اگر در این راه ثابتقدم باشیم به تدریج به زیبایی نهفته چیزها و آدمها نیز پی میبریم که این درک، آغاز حکمت و خرد است. این یعنی با دوست داشتن ما به سمت خرد و دانایی میرویم. عشق ما را دانا میکند.
در مرحله بعدی، ما از دوست داشتن یک روح زیبا به تشخیص زیبایی در بسیاری از چیزهای زیبا حرکت میکنیم. ما یاد میگیریم که قدردان اشکال متنوع زیبایی و ویژگیهای منحصر به فرد هر فرد واحد باشیم. این دیدگاه ما را گسترش میدهد و درک ما را از جهان فراخ میکند. هدف نهایی نردبان عشق رسیدن به بالاترین شکل عشق است که همان عشق به مثل زیبایی یا مفهوم زیبایی است. این عشق متعالی به ما امکان میدهد شکل ایدهآل زیبایی را که فراتر از هر تجلی خاصی وجود دارد، ببینیم. این فرایند جستجوی امر کلی از طریق امر جزئی، برای افلاطون، جوهر تحقیق فلسفی و عنصر کلیدی حکمت و فلسفه است. برای افلاطون فیلسوف کسی است که دانایی را دوست دارد.
عشق به ظاهر، برای افلاطون، ناشی از میل به اتحاد با معشوق است. این میل ما را مجبور میکند تا با عمیقترین نیازها، خواستهها و آسیب پذیریهای خود مقابله کنیم که منجر به رشد شخصی و درک عمیقتر از خود میشود. از آنجا که معشوق برای ما زیباست، ما تلاش میکنیم که نسخه بهتری از خود شویم و فضیلتهای ظاهری و اخلاقی خود را ارتقا دهیم.تلاش برای بهبود شخصی از ویژگی های بارز خردمندی است. زیستن کنار معشوق و عشقورزیدن به وی ضعفها و محدودیت های ما را آشکار میسازد. ممکن است مجبور شویم با ناامنی ها یا ناتوانی خود در برآوردن خواسته های معشوق مقابله کنیم. این تجربه فروتنانه میتواند منجر به خودآگاهی بیشتر و دیدگاه واقع بینانه تری نسبت به زندگی شود. عشق اغلب شامل ارتباط و گفتگوی آزادانه با معشوق است. این فرآیند به اشتراک گذاری ایدهها، دیدگاهها و تجربیات میتواند به درک بیشتر، هم از خود و هم از طرف مقابل منجر شود. در رابطه عاشقانه، ما تشویق میشویم تا پیش فرضهای خود را به چالش بکشیم، دیدگاه های مختلف را در نظر بگیریم و در گفتگوهای معنادار شرکت کنیم. این تبادل فکری می تواند دانش ما و درک ما را از جهان گسترش دهد.
برای باهمخوانی این کتاب کوتاه که تقریبا در هر صفحه آن یک یا دو جمله نوشته شده است، میتوان با سوال پرسیدن از بچهها به غنای جلسه افزود. برای مثال در خلال خواندن میتوان پرسید:
- دوست داشتن یعنی چه؟
- دوست داشتن برای شما چه حسی دارد؟
- شما چگونه دوست داشتن خود را به بقیه نشان میدهید؟
- شما چه چیزی را در بقیه دوست دارید؟
برای همراهی با کودک من برای این پرسشها پاسخهایی فرضی دارم.
- دوستداشتن یعنی حس خوب، بودن در کنار خانواده، بازی کردن با دوستان، خوردن غذای خوشمزه.
- دوست داشتن برای من حس آرامش دارد. حس ماندگاری دارد.
- وقتی لحظهای را دوست دارم، دوست دارم آن لحظه برای همیشه بماند. من دوستداشتن خود را به بقیه با زدن حرفهای محبتآمیز نشان میدهم. مثلا به پدر و مادرم میگویم که غذایی که درست کردند خوشمزه بود. برای دوستانم نقاشی میکشم و به آنها هدیه میدهم یا اینکه برای آنها وقت میگذارم و با آنها صحبت و بازی میکنم تا بدانند که دوستشان دارم.
- من مادرم را دوست دارم چون وقتی خسته است باز هم به من لبخند میزند. من دوستم را دوست دارم چون اجازه میدهد با اسباببازیهایش بازی کنم. من خواهرم را دوست دارم چون در حل کردن سوالهای ریاضی به من کمک میکند.
این کتاب را انتشارات شهر قلم ترجمه و چاپ کرده است و یکی از مجموعه کتابهایی است که تحت عنوان فکرهای بزرگ برای فیلسوفهای کوچک منتشر شده است. در این مجموعه کودکان میتوانند با فکرهای فیلسوفان بزرگ دیگری همچون کنفسیوس، دکارت، ارسطو، سقراط و سیمون دوبوآر آشنا شوند.
بخش سوم: کودکان و عشق: راهکارهایی برای آموزش عشق و همدلی به کودکان.
1. با آنها همدلی کنید.
به کودک نشان دهید که احساس او را درک کردهاید. وقتی کودک ناراحتی، ناامیدی یا شادی خود را ابراز می کند، آن را به او منعکس کنید: «به نظر می رسه که غمگینی چون دوستات رفتن خونشون». این رفتار به او کمک میکند تا بفهمد که دیگران احساسات او را میبینند و آنها نیز احساساتی دارند.
داستان هایی را برایشان بخوانید که احساسات را برجسته میکند.کتاب هایی که شخصیت های آنها احساسات مختلف را تجربه می کنند میتوانند بحثی را در مورد احساس دیگران ایجاد کنند.
2. الگوی آنها در مهروزی باشید.
در زندگی روزمره به کودکان خود نشان دهید که با دیگران مهربانید. با همسایگان با عطوفت رفتار کنید. به پیکی که غذای شما را میآورد یک عبارت محبتآمیز بگویید. رفتار شما بلندتر از کلمات صحبت میکنند.
در موقعیتهای آزاردهنده تلاش کنید با آرامش احساسات خود را توضیح دهید. به این ترتیب، کودکان میآموزند که حتی بزرگسالان نیز احساسات منفی را تجربه می کنند و میتوانند آنها را به طور سالم مدیریت کنند.
3. به آنها فرصت عمل بدهید.
شرایطی را مهیا کنید که کودک بتواند در محیطی واقعی به دیگران کمک کند. با هم برای انجام فعالیت محیط زیستی داوطلب شوید، برای مثال جمعکردن زبالههای جنگل. فعالیتی را انتخاب کنید که به او نشان دهد چگونه اقداماتش می تواند تفاوت ایجاد کند. در خانه به او مسئولیتی متناسب با سنش بدهید. مراقبت از حیوانات خانگی یا گیاهان به او احترام و پرورش را میآموزد.
4. سواد عاطفی آنها را ارتقا دهید.
در مورد احساسات صحبت کنید. فضای امنی ایجاد کنید که در آن کودکان احساس راحتی در ابراز احساسات خود کنند. از کلماتی مانند ناامید، هیجان زده و غمگین استفاده کنید تا به آنها کمک کنید تا احساسات خود را بیان کنند.
5.کمک به دیگران را ترویج دهید.
در کنار کودکان باشید و همراه با آنها راههایی برای کمک پیدا کنید. به جای اینکه فقط بگویید: مهربان باش، از کودکان بپرسید که چگونه می توانند به بهتر شدن حال و روز دیگران کمک کنند. به مهربانی آنها پاداش دهید، به اعمال محبت آمیز، حتی کارهای کوچک توجه کنید و از آنها قدردانی کنید.
6. از اشتباهات و چالش ها استقبال کنید.
تصدیق کنید که همه اشتباه می کنند. به کودکان کمک کنید درک کنند که اشتباهات فرصت هایی برای یادگیری و رشد هستند. به آنها یاد بدهید که خود و دیگران را ببخشند و به خود و دیگران فرصت جبران دهند.
6. بر اهمیت روابط دوستی تاکید کنید.
همدلی را با دیگران تشویق کنید. در مورد تفاوت افراد با کودکان صحبت کنید. اهمیت مدارا و همدلی را برایشان روشن کنید. کودکان نیاز دارند که بدانند همه سزاوار این هستند که با آنها با احترام و مهربانی رفتار شود و تفاوتها را باید به رسمیت شناخت. آنها را تشویق کنید تا بر اساس علایق و احترام مشترک، دوستیهای پایدار ایجاد کنند.