خردورزی در امر خیر؛ بررسی طرح برنامهای پژوهشی درباره وقف
بیستمین نشست خیر و خرد در سىام مهرماه با حضور دکتر پیام روشنفکر، عضو هیات علمی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی و نویسندهی کتاب وقف و مطالعات شهر اسلامی برگزار شد.
در این نشست که به عنوان کلی خردورزی در امر خیر اختصاص داشت به طور خاص دربارهی موضوع وقف و طرح برنامهای پژوهشی در این زمینه گفتگو شد و اهمیت وقف در جوامع اسلامی و کارکردهای مختلف آن را مورد بررسی قرار گرفت.
ویدئوی نشست
دکتر سجاد مالمیر: امروز در نشست بیستم با عنوان خردورزی در امر خیر با طرح پژوهشی درباره وقف در حضور دکتر پیام روشنفکر نویسنده کتاب وقف و مطالعات شهر اسلامی هستیم. این جلسه را با این پرسشها شروع میکنیم که چرا جامعه ایرانی کمتر از سایر جوامع اسلامی به مقوله وقف پرداخته است؟ گویی نهاد وقف چندان مورد توجه متفکران علوم انسانی در ایران نیست در حالیکه وقف نهاد مهم و اثرگذاری است. شاید این تصور وجود دارد که چون وقف یک متولی رسم دولتی دارد متفکران پرداختن به آن را دون شان خود میدانند و یا اینکه پرداختن به این مفهوم را کاری قدیمی میدانند؛ در صورتی که جوامع اسلامی دیگر به این مقوله پرداختهاند فارغ از اینکه شرقشناسان نیز به این مقوله پرداختهاند.
دکتر پیام روشنفکر:
چند ماه پیش در گفتگوها و تعاملاتی که با دارالاکرام داشتیم با نشستهای خیر و خرد آشنا شدم و عبارت بسیار جالب خیر و خرد باعث انتخاب عنوان خردورزی در امر خیر برای نشست بیستم شد.
وقف در گذشته و اکنون کارکردها و ظرفیتهای بسیاری داشته است. تامل در وقف دو وجه دارد: تامل در وقف بماهو وقف و نیز وقف بهانهای برای مطالعهی چیزهای دیگر.
کاری که ما کردیم و شما به آن اشاره کردید یک کار جمعی بوده و با همکاری سایر دوستان بوده است. دغدغه ما در آن زمان شناساندن موضوع وقف و طرح بحث مجدد آن در جامعهی علوم انسانی بوده است.
یکی از اولین مقالاتی که توجه ما را جلب کرد مقاله ویلیام هوستر درباره روند تحقیقات متاخر در قرن بیستم حول محور وقف بود که سه دوره را تمیز میدهد و طبقهبندیهای تاریخی را اعتباری میشمرد و آن را به گونهای دستهبندی میکند که ممکن است در حق تحقیقی دیگری اجحاف شود. تصویری که او در این میان ارائه میدهد جالب است.
در مقاله دوم کتاب ما این مقاله ترجمه شده است که میگوید در قرون نوزدهم و اوایل قرن بیستم تمرکز بیشتر بر بحثهای قانونی وقف بوده است به خصوص درباره مالکیت و قوانین دیگر. در دوره دوم این دورهها مطالعات از بعد علوم انسانی تنوع پیدا میکند و بر نیت واقفان و ذینفعان متمرکز میشود و هر کدام از اینها عرصهایست که ما امروز تا حدودی به آن میپردازیم که چطور میتوان مطالعات علوم انسانی را دریچه و منظری برای مطالعه جامعه قرار داد؟ یعنی غیر از اینکه خود وقف را میشود مطالعه کرد بما هو وقف ولی از دریچهی وقف میتوان عرصههای دیگر را نیز مطالعه کرد.
ایشان توضیح میدهد که در دوره سوم یعنی مطالعات متاخر قرن بیستم نگاههای جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی به وقف شده است؛ بحثهای شهروندی و مطالعات جنسیتی. یعنی پای عرصههایی باز میشود که خیلی جالب توجه است برخی از این عرصهها برای اصحاب علوم اجتماعیِ همین دورهها جذاب است. گویا این نهادمندی و عمل نیکوکارانه را خارج از این دایره میبینند یعنی ربطی میان جامعهشناسی قشربندی اجتماعی؛ جامعهشناسی شهروندی؛ جامعهشناسی جنسیتی؛ مطالعات انسانشناسی درباره هدیه و وقف نمیبینند؛ در حالی که رابطه دولت و جامعه و جامعه مدنی و ابعاد مختلفی از حیات اجتماعی هنوز جذاب است.
کتاب علاوه بر تلاش بر معرفی وقف از ابعاد مختلف نهایتا یک جور بیانیه و فراخوان شد که هنوز خیلی جا داریم که در مورد کار خیری که در جامعه ما و جوامع مشابه ما انجام میشود تحقیق کنیم و وقتی که نگاه کردیم متوجه شدیم که علمای علوم اجتماعی در مصر، ترکیه و حتی در تونس و الجزایر نسبت به متفکران اصلی جریان علوم اجتماعی در ایران در تعامل بیشتری با مفهوم وقف هستند و برخی از آنها از فرانسویها و آلمانیها متاثر هستند و آثار جدیدی با ادبیات جدید خلق کردهاند و ما در ایران حتی در این عرصه نیز کمی تاخیر داریم و وقف موضوع توجه محققان نبوده است. آنچه امروز میخواهم به آن بپردازم فقط این نیست که چه چیزهایی علایق پژوهشی محققان علوم انسانی است و چه چیزهایی نیست. تامل در وقف و اندیشه و خردورزی در این موضوع اتفاقا در حال حاضر شاید برای ما یکجور بازنگری و فهم جدیدی از جامعه به دست میدهد.
ما همیشه جامعه را از منظر علوم اجتماعی مین استریم و قالبهای آن نگاه کردهایم اما اگر با همان ابزارها و ادبیات وقف را مطالعه کنیم، برخی از پیشفرضها و حتی گزارههایی که در باره جامعه ایران مطرح کردهایم به چالش کشیده میشود؛ مثلا در کتاب توضیح داده شده است با پرهیز از افراط در تعمیم و پرهیز از گرفتار شدن در نوعی شرقشناسی وارونه نوستالژی شدن وقف میتوان مطالعات این حوزه را به نقطه عزیمتی در شکلدهی نظریههای بومی یا شناختهای جدیدی از جامعه ایران قرار داد. بسیاری از نظریهپردازیهای کنونی درباره جامعه ایران بر مبنای پیشفرضهایی شکل گرفته است که با خود نوعی نگاه شرقشناسانه را حمل میکند؛ پیشفرضهایی مبنی بر عدم شناختن قانون؛ عدم شکل گرفتن قانون مالکیت؛ عدم تولد فرد در جامعه شرقی؛ عدم وجود جامعه مدنی؛ عدم وجود بازار و شکل نگرفتن انباشت؛ کوتاه بودن و موقتی بودن جامعه.
مطالعه دقیق وقف به عنوان نهادی متداوم و پایدار که سوژه قانونی خود را برمیسازد و فضایی مستقل بین حکومت و جامعه ایجاد میکند که واسط بین یک قانون مذهبی و قانون سکولار است میتواند منجر به تجدید نظر درباره برخی از این پیشفرضها شود؛ هرچند باید تاکید کرد که این کار نباید با سطحینگری؛ اغراق؛ نوستالژی و تقلیلگرایی انجام شود و اتفاقا داوری در علم جهان را میطلبد.
ما اگر الان به وقف فکر میکنیم به یک امر قدیم فکر نمیکنیم ممکن است که خود وقف یا وقفهایی که در طول تاریخ انجام شده مورد مطالعه قرار گیرند که شاید موضوع مورد مطالعه رشتههای تاریخی یا مردمشناسی تاریخی باشد. ولی همانها اگر با دیدگاههای دیگری مثل جامعهشناسی قشربندی، جامعهشناسی حقوقی که برای برخیها جذابیت دارد مورد مطالعه قرار گیرد یک شناخت حاصل میشود.
در مفهوم جامعهشناسانهی وقف، ایده سادهای نهفته است یعنی حبس مال به منظوری که واقف یا واقفان تعیین میکنند. همین تعبیر ساده را میتوان در ابعاد مختلفی بهانه مطالعه قرار داد: اولا وقتی در مورد حبس مال برای یک منظوری که نیت واقف یا واقفان برای یک امری است که میتوانند انسان یا انسانها در اقشار مختلف باشند نه لزوما انسانهای نیازمند بلکه بعضا انسانهای مولد یا میتواند برای دیگر موجودات زنده باشد مثل مراقبت از یک درخت؛ مرداب؛ رودخانه؛ گونهی حیوانی. بنابراین منافع حبس مال میتواند به انسان یا انسانهایی برسد و یا سایر موجودات اعم از درخت؛ حشره؛ منابع آبی و طبیعی و آثار تاریخی را در بر بگیرد. یا اینکه منافع مال به اشیا برسد مثل حفظ میراث. این ایده و تامل در نحوه شکلگیری آن جالب و شکلی از امر خیر است.
معمولا این اتفاق ثبت میشده است تا از یاد نرود البته موقوفههای شفاهی هم داریم که واقف در حضور شاهدانی وقف کرده اما عمدتا به اشکال مختلف ثبت میشده است؛ بنابراین واقف؛ سند ثبتی؛ شاهدان؛ مال یا اموال ثبتشده و موقوفالیه در این پدیده حضور دارند.
همانطور که گفتم حبس مال خود به خود احتمال دارد که بسته به نوع مال منافعی به موقوف الیه نرساند و درباره آن باید کاری انجام شود تا منفعت ایجاد کند و این منفعت میتواند پول یا هر چیز دیگری باشد بنابراین باید مال حبس شده و موقوفه را مدیریت کرد و در اینجا نقش متولیان وقف مطرح میشود.
بنابراین این ساختار وقف که به ذهن بشر رسیده است در مرحله تقسیم کار وجوه مختلفی مییابد که تک تک این وجوه بهانه مطالعهی یک بخش از جامعه قرار میگیرد؛ یعنی اگر شما این سوال را مطرح کنید که واقفان چه کسانی بودهاند و ایده وقف را عملی میکردهاند؟ ممکن است در ابتدا اکثرا فکر کنند که ثروتمندان، حکام، اشراف و سلاطین وقف میکردهاند. این غلط نیست اما دقیق نیست چراکه مطالعات نشان داده است که تقریبا تمام اقشار وقف میکردهاند. بنابراین یکی از دریچههای مطالعاتی قشربندی اجتماعی امر خیر به این معنا که آیا امر خیر امری است مربوط به اقشار خاصی یا اینکه در اقشار مختلف دیده میشود؟ مطالعات مربوط به قشربندی اجتماعی امر خیر را میتوان از دریچه وقف پیش برد. سوال دیگری که ممکن است مطرح شود این است که آیا واقفان غالبا مرد بودهاند یا زنها هم وقف میکردهاند؟
ممکن است در پاسخ اولیه به این پرسش عنوان شود که زنان در گذشته قدرت و مال و اموالی نداشتهاند و به حساب نمیآمدهاند اما مطالعات نشان میدهند 20 تا 50 درصد موقوفهها را بانوان انجام دادهاند و این شکلی از مطالعه جامعهشناسی جنسیتی امر خیر است.
همچنین نیتها را میتوان مورد مطالعه قرار داد که چرا وقف انجام میشده است؟
زمانی این کلیشه وجود داشته است که وقف برای محافظت از اموال در برابر حکومت صورت میگرفته است. اما وقف در برخی مواقع در برابر حکومت صورت میگرفته است و در برخی مواقع در برابر خویشاوندان و کسان دیگری که ادعایی بر اموال فرد داشتهاند صورت میگرفته و ربطی به حکومت نداشته است. گاهی وقف در برابر حفظ اموال از دستاندازی گروههای متعارض صورت میگرفته است که مهاجر و یا دارای مذهب و قومیت متفاوتی بودهاند.
بنابراین طیف متنوعی از دلایل و نیتهای وقف وجود دارد که بسیار مهم و جالب است.
برخی میگویند اگر دلیل محافظت اموال را از دلایل وقف حذف کنیم با دو طیف دلیل مواجه میشویم که یکی از آنها نیتهای معطوف به آخرت و ناظر به سرمایهگذاری برای جهان دیگر است که با تعابیر مختلفی در ادیان و مذاهب مختلف عنوان میشود. ولی بخشی از موقوفهها ناظر بر ساختن این جهان است و نه آن جهان. این موقوفهها بسیار مهم هستند. پرسش یکی از محققین در کتاب این است که چطور این ظرفیت موتور توسعه اقتصادی و علمی بودهاند چون همانطور که میدانید بخش مهمی از نهادهای پشتیبانی علمی دنیا موقوفهاند. این محقق این پرسش را مطرح میکند که چرا در جامعه اسلامی این ظرفیت که میتوان با آن این دنیا یا آن دنیا را ساخت چرا خیلی در ساخت این جهان موتور محرک خوب نبوده است؟ یعنی چرا این امر خیر منجر به رشد اقتصادی یا رشد علمی در این جوامع نشده در حالی که در جوامع غیرمسلمان شده است؟ او برای پاسخ به این پرسش مطالعه جالبی را شروع میکند و چند تا از مذاهب را مورد نظر قرار میدهد و بخشی از مطالعه خود را به ارتباط میان دولت، وقف و جامعه اختصاص میدهد و اینکه دولتها چگونه مداخلاتی میکردند؟ او این فرضیه را مطرح میکند که قضات و علمای غیرمسلمان در جوامع دیگر بیشتر از موقوفات به نحوی دفاع میکردهاند که از دستاندازی دولت محفوظ نگه دارند؛ بنابراین یک ظرفیت مستقلی بود برای امری که دولت ممکن بود لزوما آن امر را نخواهد. اما توضیح میدهد که در مکتب حنفی و مالکی از جامعه اسلامی به این صورت بوده که قضات فتاوایی میدادهاند که رابطه وقف و حکومت را به نحوی تنظیم میکردهاند که حکومتهای اسلامی بیشتر به مصارف و موارد وقف جهت میدادهاند.
برخی از دوستانی که به جامعهشناسی تشیع و جامعهشناسیهایی که هنوز خیلی به امر خیر نپرداختهاند میتواند نهاد وقف را مورد مطالعه قرار دهد خصوصا اقتصاددانهای نهادگرا علاقهمندند به اینکه چنین نهادی میتوانست موتور محرکهی اقتصاد و دانش باشد چرا این کار را نکرده است؟ در یک سری از گفتگوها با دوستان این نظر مطرح شد که نشست خیر و خرد به دلایل کم بودن وقفهای علمی بپردازد و مثلا به حمایت از انجی اوها بپردازد که نمونه آن را در موقوفه آقای افشار میبینیم.
در اینجا اگر بخواهیم به فلسفه وقف بپردازیم باید بگوییم وقف شکلی از بخشیدن است که در مردمشناسی و انسانشناسی سنتهای هدیه دادن یا بخشیدن موضوع مطالعه است و به موضوعات و سازوکارهای آن در جوامع مختلف پرداخته میشود. نکتهی جالبی که در مورد وقف وجود دارد و انسانشناسان هم به آن پرداختهاند این است که بخشیدن خود به خود باعث ایجاد سوژه فرد و سوژه قانون میشود چون تعهد میآورد. وقتی چیزی به کسی بخشیده میشود به هر دلیلی این خود به خود یک تعهد ایجاد میکند و یک قرارداد است و قاعدهای شکل میدهد و این پرسش مطرح میشود که چگونه عمل بخشش ممکن است باعث برساختن فرد، قانون و سوژه فرد و قانون شود؟ یا چگونه زنان از طریق وقف کردن جایگاه شهروندی خود را در جامعه تعریف میکنند؟ عملکرد مدیران موقوفهها و بهرهای که از آن میبردند موضوع مطالعات مختلفی است و یا اینکه موقوفالیه یا سوژههای وقف چه کسانی هستند این شناخت را فراهم میکند که در جامعه ایران امر خیر چه چیزی تلقی میشده است؟ دریچهای که میتواند به ما کمک کند مطالعه موقوفالیه وقف است و به ما میگوید که به عنوان مثال از زاویه امر خیر ما چقدر به محیط زیست، انسانها و حیوانات توجه داشتهایم.
آنچه در این کتاب تلاش شده عنوان شود نگاه مجدد به وقف از دو منظر میتواند مطالعه شود: بهانهای برای شناخت جامعه به صورت کلی باشد و یا زمینهای برای مطالعه انسانشناختی امر خیر باشد از باب قشربندی، موضوعات؛ نهادمندی و مستندات؛ کشمکشهای جامعه، حکومت، روحانیت و … چون امری است که در جامعه اتفاق میافتد.
اولین بار که موضوع وقف در جهان مورد توجه قرار گرفت در یک کنفرانس بینالمللی در فلسطین بود که پروفسور بایر آن را در سال 1977 م برپا کرده بود. در سال 1991 نیز کنفرانس مهمی در استانبول برگزار شد که به موضوع وقف پرداخت. الان پس از گذشت 10 سال از نگارش کتاب باید بگویم نهاد وقف عرصهبکری هست که میتواند دریچههای مختلفی را به ما نشان دهد که پیوند دادن آن با زندگی کنونی اصلا امر غریب نیست و فهم ما را از حال بیشتر میکند و به خصوص اگر کسانی به دفاع از جامعه و دنبال کردن ظرفیتهای جامعه علاقهمندند و دغدغه بازار و حاکمیت نیست و به دنبال فهم بیشتری از جامعه و تجربههای زیستهی آن هستند وقف عرصهی مهمی است و به این اعتبار حتی شکل مهمی از نگاه به آینده است چون میتواند به ما بگوید که چه ظرفیتهایی داریم.
- نمونههایی از وقف را در میان زنان و قشر پایین جامعه میتوان دید، در حالی که تصور این است که پیش از دوره مدرن در جوامع اسلامی اگر زنان شهروند فعال بودهاند و در بیرون از خانه حضور مییافتند قشر و طبقه خاصی از اجتماع بودهاند. آیا نمونههایی از وقف از سوی زنانی دیده میشود که از طبقات پایین جامعه هستند؟
بله. همین تصوری که گفتید قبل از تالیف کتاب برای ما نیز وجود داشت که گمان میکردیم وقف امر پیچیدهایست که پول زیادی میخواهد و کار هر کسی نیست. اما بعدا متوجه شدیم که وقفهای متنوعی وجود دارد از اشیاء و اموال تا وقفهای بزرگتر. خود پرداختن به این مقوله و روی صحنه آوردن این اتفاقات نشان دادن ظرفیت امر خیر و کنشگری امر خیر است چون تصور میشود امر خیر امری است از سوی افراد برخوردار به سمت افراد غیربرخوردار؛ درحالی که وقف به این صورت نبوده و ممکن است کسی وقف بسیار سادهای را انجام دهد. وقف در میان اقشار متمول بیشتر است اما به این معنا نیست که لزوما در انحصار افراد برخوردار باشد و در گذشته وقف به اشکال بسیار سادهای هم وجود داشته که باید نشان داد و از ظرفیتهای جامعه دفاع کرد. باید عاملیت جامعه را از روی تجربههای تاریخی نشان و توسعه داد و حتی با نگاه انتقادی نیز به آن پرداخت چون در برخی موارد موجب بازتولید نابرابری اجتماعی و جنسیتی هم شده است. وقف ظرفیتهای خوبی دارد که عملکرد محافظتی نیز دارد اما عموما کارکردهای خیر عمومی آن بیشتر بوده است. وقف میتواند موتور توسعه علم باشد و دائم منتظر بخش دولتی یا خصوصی نبود.
- پیشترها متولی امر خیر مجتهد محل بود و وقف یک نهاد غیردولتی بود. اما اکنون دیده میشود که متولیان وقف هیچکاره هستند و در مواردی دیده میشود که کاربرد وقف عوض میشود. آیا میشود نهاد وقف مجددا به نهاد مدنی واگذار شود و از بخش دولتی خارج شود؟
این موضوع مهمی است که در مقالهای از احمد قاسم مطرح شده او به مقوله موقوفهها در تونس پرداخته است و تفاوت دو مذهب حنفی و مالکی را بیان کرده است. چون او معتقد است که بخشی از اینها تفاسیر فقها و علماست مثلا مالکی با دست بردن در نیت واقف بسیار مخالف است اما حنفیها زمینههایی را برای ورود مطرح کرده بودند. اگر کسی درباره متولیان وقف مطالعهای کند که تضعیف تولیگری وقف و تقویت حکومت چگونه اتفاق افتاده خصوصا در تشیع که ویژگی آن چندمرجعی بودن است و وحدتی که در دیگر مذاهب هست در تشیع نیست اینجا ممکن است ظرفیتهایی دیده شود که مفید است البته به نظر من بخشی از این دستکاری در نیات وقف در جایی خیلی چالشبرانگیز میشود که درباره موقوفهها و اموال بزرگ صحبت میشود. یافتن مستندات و شواهدی که خسرانها و منافع را بیابد میتواند موضوع تحقیقات بعدی باشد. این موضوعات د ر میان فقها و حوزههای علمیه بعید میدانم مطرح شده باشد منظور من این است که به سطح دانشگاه و تحقیقات آکادمیک علوم اجتماعی و اقتصاد و علم بیاید و ظرفیتها در این حوزه عمومی و علوم انسانی دیده شود. در این صورت یک ظرفیت اقتصادی را میتوان به حاکمیت میز نشان داد که تغییر رویکرد را در پی دارد.
-در کتاب شما اینگونه نشان داده شده است که در فهم واحدی که از جامعه وجود دارد برخوردها دربارهی وقف بسیار متنوع بوده است و یکپارچگی وجود ندارد و نهاد وقف میتواند بهانهای باشد برای فهم جامعه و ما با پدیده یکپارچهای به نام جامعه اسلامی یا شرق مواجه نیستیم. آیا در غرب هم این عدم یکپارچگی درباره وقف وجود ندارد؟
پاسخی برای این پرسش ندارم در واقع هر چه بیشتر مطالعه میکنیم از تصاویر یکدستساز تقلیلگرای سادهساز فاصله میگیریم که مفید است. در کل تصور من این است که اگر به موضوعاتی مثل وقف بیشتر توجه شود، فهم بیشتری به دست میآوریم چون این یک بخشی از عمل خیر و فراتر از عمل خیر است و از منظر علوم اجتماعی جای بررسی دارد که بیشتر به ظرفیتها و مسائل جامعه و عاملیت و نقشآفرینی جامعه میپردازد. مثلا در این کتاب به اثر واقفین بر شکل شهرسازی پرداخته شده است که وقف توانسته شهرسازی را متاثر کند. علوم اجتماعی که به دنبال فهم جامعه است باید به مقوله وقف بپردازد و وقف را امری مربوط به دوران کهن یا مختص حوزههای علمیه نداند.
- شما به مصادیق وقف اشاره کردید اما کدام یک از اینها در قالب امر خیر میگنجد و یا اینکه تمام آنها با کار خیرخواهانه نسبت دارد؟ یا اینکه ما در نسبت دادن آنها به کار خیر محتاط باشیم؟
نیت واقف مربوط به کالای عمومی نبوده است برخی مواقع نیت واقفین حفظ اموال یا بازتولید قدرت و ثروت یا افزایش نفوذ بوده است اما آنچه روشن است این است که هر چیزی که استفاده عمومی داشته مثل پژوهشگاهها یا کتابخانهها که خیر عمومی تولید میکند تکلیف آن روشنتر است اما در مورد موقوفههای خانوادگی یا در مواقعی که هدف محافظت از اموال است موضوع متفاوت میشود. در حالی که اگر ظرفیتهای وقف به امور جدید اختصاص داده شود میتوان ارتباط ایجاد کرد بین یک امر قدیم با عصر جدید.
- ابزار ما برای مطالعهی وقف غیر از وقفنامهها چیست؟
خود موقوفهها و منابع تاریخی ابزار مطالعه هستند. حتی درباره کسانی که هنوز وقف نکردهاند؛ فهم وقف و انگیزههای آن و اسناد تاریخی و مستندات باقیمانده. گاهی پیدا کردن منابع شخصی در میان خاطرات افراد نیز ممکن است.
- اثر نهاد وقف و مسائل مربوط به آن بر همبستگی اجتماعی نیز قابل مطالعه است.
بله. مثلا نمونههایی وجود دارد که اقلیتها با وقف کردن جای خود را در جامعه تثبیت میکردند.
- نقش نهاد وقف بر رشد و توسعه نهادهای علمی هنوز جای بررسی دارد.