نویسنده: غلامرضا دشتی منش
مدرس و پژوهشگر حوزه اکوسیستم کارآفرینی و اخلاق کسب و کار
ایمیل نویسنده: Dashtimanesh.gholamreza@gmail.com
یک. از منظر نسبت بازار و اخلاق، جهان اسلام از دو مسئله اساسی رنج میبرد؛ یکی آنکه بخشی از مردم مسلمان به هزار بهانه و توجیه، کار بازار و از منظر اقتصادی، کنشگرانه زیستن را رها کرده و اراده به کنش خیر را معطل نگاه داشته و با چنگ زدن به مفاهیمی همچون توکل و تقدیر و … کار دنیا را رها ساختهاند و دومی آنکه پارهای دیگر از مردم، به تقلید از نظام تولید و خلق ثروت در برخی دورههای تاریخی اروپا و در فقدان امر قانونی کارآمد و امر اخلاقی، چنان در جنگ با مردم و طبیعت برخاستهاند که از شر ایشان، هم در دریا و هم در خشکی، سایر زیستمندان، به هزار مصیبت و بلا گرفتار شدهاند و گاه آب و خاک و هوای یک منطقه چنان آلوده گشته که بومیهای آن دیار ناچار به مهاجرت شدهاند و گاه یک کارفرما یا سرمایهدار، چنان فارغ از قیود اخلاقی یا قانونی گام برداشته که خسارتهای زیاد به بار آمده و البته که به جامعه و جهان، زشتیهای بیشماری تحمیل شده است.
دو. تردیدی نیست که مسائلی همچون کودکان کار و کودکان زبالهگرد، ترک تحصیل کودکان، افراد بیخانمان، نرخ بالای فقر و محرومیت و بیعدالتی در توزیع منابع و … در بسیاری اوقات، برساخته تصمیمات غیراخلاقی کارگزاران بازار میباشد. مسائلی که راه حل رفع و زدودن آنها در درازمدت، نه در راهکارهای تمرکزگرایانه مبتنی بر دولت بلکه در اهتمام کارگزاران بازار به اخلاق و الگوهای مبتنی بر فردگرایی و کنشگرایی میباشد؛ اگرچه در کوتاهمدت، راهی جز سیاستگذاری و تنظیمگری به طور موقت نمیباشد. این در حالی است که در کارکرد اخلاق در بازار، تردیدهای جدی از سوی کنشگران اجتماعی پدید آمده است و بسیاری از متفکرین حوزه توسعه اتکای به اخلاق را برای عدالتگستری، ناکارآمد میدانند. علاوه بر این نبود فرهنگ کار منسجم و اخلاق کار کارآمد، بسیاری از مسلمانان را نسبت به کار بیاعتنا کرده است و اگر گفته آدام اسمیت را بپذیریم که ثروت هر کشوری، کار سالیانه ملت آن کشور است، پس تردیدی نمیماند که با وجود این همه نفت و گاز، ملتهای مسلمان باید در فقر بهسر ببرند؛ چراکه نرخ گرایش به کار و کسب و فعالیت اقتصادی و ساعت کار مفید در این کشورها به طور میانگین بسیار پایین است.
سه. مرور متون صوفیه دلالتهایی از هماهنگی بین حضور در بازار عرفای مسلمان و زیست خیرخواهانه و کنش خیر در تعامل با دیگری را آشکار میکند و اینکه زیست اخلاقی عرفا در بازار به منزله یک کنش اجتماعی و مبتنی بر یک رویکرد فردگرایانه توانسته است منتج به عدالتگستری در غیاب یک نظام حکمرانی کارآمد گردد. در حالی که باور عموم آن است که عرفا نسبت به مسائل اجتماعی و اقتصادی بیاعتنا بودهاند، شواهد متعددی از حضور ایشان در بازار وجود دارد.
مرور تحولات سیاسی و اقتصادی صورت گرفته طی یک قرن اخیر در کشورهای اسلامی نیز نشان میدهد که عموم روشنفکران و نیروهای تحولخواه، گمان کردهاند که صرف بازتولید گفتمان اروپایی در قرنهای پیشین از امر اجتماعی و اقتصادی میتواند شفابخش آلام و دردهای جوامع اسلامی باشد، حال آنکه شواهد مختلف نشان میدهد که اتکای صرف به تجارب طی شده در نظام اقتصادی و اجتماعی اروپایی بدون در نظر داشتن ترتیبات نهادی حاکم بر جوامع اسلامی، منتج به خلق کنش خیر نشده و نابرابریهای اقتصادی، فقر و سیطره نظام تبعیض را تشدید نموده است و چالشهای اخلاقی ساختار سرمایهداری در فقدان امر قانونی کارآمد در نظام حکمرانی جوامع اسلامی، آسیبهای جبرانناپذیری به کشورهای اسلامی وارد کرده است؛ البته وجود قانون کارآمد نیز جایگزینی برای امر اخلاقی نخواهد بود و این موضوع نیز نیاز به توضیحات مفصلی دارد که در این نوشته قصد بیان آن وجود ندارد.
چهار. مدعای نگارنده این نوشته کوتاه و مختصر آن است که تمسک به الگوی زیست اقتصادی عرفا، میتواند پاسخگو و درمانکنندهی آن دو رنج پیشگفته بهطور همزمان باشد که البته در اثری مستقل پیرامون اخلاق کسب و کار نزد عرفای مسلمان، به تفصیل، به این موارد اشاره خواهد شد. برخلاف آنچه معمولا درباره عرفا گفته شده، بسیاری از عرفا در بازار حضوری فعال داشته و در یک نظام اخلاقی معطوف به خیرگستری، کنشگرانه زیست میکردهاند که در ادامه شواهد و نشانههایی برای این دو مدعا آورده شده است.
پنج. شقیق بلخی تاجر بود و اتفاقا سبب هدایت او نیز یکی از همین سفرهای تجاری او شد. عبدالله بن مبارک نیز تاجری سرشناس بود و کرامات ایشان بر هیچ کس پوشیده نیست چنانکه در متون عرفانی آمده است. عطار نیشابوری به شغل عطاری و ابوالعباس قصاب آملی به کار قصابی و جناب سری سقطی به کار سقط فروشی و جناب حسن بصری، به فروش لولوء مشغول و جنید و ابوالحسین نوری دکاندار بودند. از ایشان بسیارند که در بازار و اهل کار و کسب بودهاند که خود ایشان گفتهاند که آنکه رنج کسب در بازار را نچشیده است چگونه معنای توکل را دریابد. پس تردیدی نیست که در بازار کار کردن و اهل کسب بودن و تلاش برای امرار معاش و گذراندن روزگار به اتکای کسب درآمد به طور مستقل از دولت و دیگران، از ویژگییهای فردی است که طالب مسلمانی است و ماندن بر آیین اسلام؛ و دردناک است که امروز به اسم کار دولتی و طلب علم دین و هزار بهانه دیگر، مردمی هستند که به بازار پشت کردهاند، حال آنکه عرفا هم در بازار بودند و هم اهل کنش خیر و زیست اخلاقی و تلاش برای کاهش آلام دیگران و خیرخواهی و دیگردوستی که در ادامه نمونههای آن اشاره شده است.
شش. در تذکرهالاولیای عطار نیشابوری رحمه الله علیه، در ذکر جناب داود طایی رحمه الله علیه آمده است که «جنید گفت: حجامی او را حجامت کرد. دیناری زر بدو داد. گفتند: «اسراف کردی». گفت: «هرکه را مروت نبود، عبادت نباشد». لادین لمن لامروة له»[1]. در واقع این نشانه ادب عرفا در هنگام خرید بوده است که بنا به تخلق به اسم کریم خداوند، در مواجهه با فروشنده، اهل بخشندگی بودند تا مبادا در معامله، به فرد مقابل، حس غبن و شکست دست دهد. در همین کتاب شریف تذکره الاولیا در ذکر ابوالعباس سیاری آمده است که «روزی به دکان بقال شد تا جوز خرد، سیم بداد. صاحب دکان شاگرد را گفت: «جوز بهترین گزین». شیخ گفت: «هر کرا فروشی همین وصیت کنی یا نه؟». گفت: «نه، لیکن از بهر علم تو میگویم». گفت: «من فضل علم خویش بتفاوت میان دو جوز بندهم» و ترک جوز گرفت»[2]. جز این نبوده است که عرفا اساس کنش خیر را در امساک و پرهیز میدانستهاند و در معاملهای که با تضییع حقوق دیگران همراه بوده و منتج به گسترش بیعدالتی میشده است حتی در صورت سود کردن، وارد نمیشدهاند. همچنین در ذکر شافعی المطلبی آمده است که «وقتی از صنعا به مکه آمد و ده هزار دینار با وی بود. گفتند «بدین ضیاعی باید خرید با گوسفند». در بیرون مکه خیمه زد و آن زر فرو ریخت و هرکه میآمد، مشتی به وی میداد. نماز پیشین هیچ نمانده بود»[3]. اینکه از منظر فرااخلاق، پیشفرضهای فلسفی و الهیاتی چنین رفتارهایی از عرفا چه بوده که براحتی اهل بخشش و کرامت بودهاند و البته اهل کنش خیر و خیرخواهی برای دیگران، داستانی مفصل دارد که در مجال این نوشته کوتاه نمیگنجد و بنابراین به بیان شواهدی چند در چارچوب اخلاق توصیفی بسنده شده است، اما نمیتوان نادیده گرفت که ایشان کمال تحقق وجود خود را در پای بر خویشتن گذاشتن، یافته بودند و این راز دیگردوستی ایشان است.
در رساله قشیریه در ذکر ابراهیم ادهم آمده است که «سهل بن ابراهیم گوید با ابراهیم ادهم سفر کردم بیمار شدم آنچه داشت بر من نفقه کرد آرزوئی از او خواستم خری داشت بفروخت و بر من نفقه کرد چون بهتر شدم گفتم خر کجا است گفت بفروختم گفتم بر چه نشینم گفت یا برادر بر گردن من نشين سه منزل مرا بر گردن همی کشید»[4]. رفتار خیرخواهانه عرفا در نزد عوام با یک غلو همراه است و شاید همین امر، چنین کراماتی را نزد عرفا برای عموم مردم باورناپذیر ساخته و برخی ایشان را همچون اساطیر به حساب آوردند؛ این در حالی است که حکمت چنین کنشهایی را باید در چارچوبهای عرفان نظری جستجو کرد که تاکنون در متونی پیچیده عرضه شده و باید جهدی جدی در راستای عرضه آسانتر چنین مفاهیم بلندی صورت پذیرد.
در ذکر عبدالله بن مبارک در تذکره الاولیا آمده است که «یک سال حج کردی و یک سال غزو و یک سال تجارت، و منفعت خویش براصحاب تفرقه کردی. و درویشان را خرما دادی و استخوان خرما بشمردی. هرکه بیشتر خوردی، به هراستخوانی درمی بدادی»[5]. عرفا میدانستند که صرفا پرهیز از شرارت بسنده نمیکند و رستگاری منوط به انجام عمل صالح و به تعبیری کنش خیر است و از همین روی بوده که خود در پی شناسایی نیازمندان و رفع هرچه بیشتر نیاز آنان برمیآمدهاند.
هفت. نمونههای حضور عرفا در بازار و رویکرد فردگرایانه ایشان در کنشگری معطوف به امر خیر که منتج به بازتوزیع منابع و عدالتگستری در جامعه میگردیده، بسیار فراوان است و در اینجا فقط موارد معدودی از دو کتاب تذکرهالاولیای عطار نیشابوری و رساله قشیریه ابوالقاسم قشیری رحمه الله علیهما اشاره شد. باید پذیرفت چنان که داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل اقتصادی معتقد بود، امروزِ هر جامعهای برساخته تجربه تاریخی آن جامعه است و فهم پیشبرندهها و بازدارندههای توسعه جز با مطالعه و بررسی میراث تاریخی و فرهنگی و ادبی و تمدنی آن جامعه حاصل نخواهد شد. جوامع اسلامی نیاز به راهکارهایی دارند که به طور همزمان بتوانند با بیشترین بهرهوری، پاسخگوی بیشترین حجم از مسائل موجود باشند تا شاید بتوان با صرف کمترین منابع، به بیشترین نیازهای موجود پاسخ گفت. قطعا زیست اقتصادی عرفا که هم مبین حضور در بازار است و هم معطوف به خیرخواهی و دیگردوستی ولی معطوف به انتخاب شخصی ایشان و نه با اتخاذ سیاستهای تمرکزگرایانه مبتنی بر دولت و البته در افقی دراز مدت، میتواند توصیه و پیشنهادی باشد که جامعه به دلیل آشنایی تاریخی با این نوع سبک زندگی، با آن ارتباط برقرار خواهد کرد. باید اشاره کرد که این توصیه، تعارض و تضادی با راهکارهای موقت و کوتاهمدت نخواهد داشت که چارهای جز پذیرفتن آنها برای کاهش دردهای مردم در کمترین زمان وجود ندارد، ولی تحقق توسعه پایدار و خلق آبادی مبتنی بر دانایی در جوامع اسلامی، جز با بسترسازی برای پیادهسازی رویکردهای بلندمدت نظیر آنچه بیان شد، ممکن نخواهد شد.
[1] تذکره الاولیاء، ذکر داوود طایی، ص 230 و 231
[2] تذکره الاولیاء، ذکر ابوالعباس سیاری، ص 675
[3] تذکره الاولیاء، ذکر شافعی المطلبی، ص 218
[4] رساله قشیریه،ذکر ابراهیم ادهم، ص 26
[5] تذکره الاولیاء، ذکر عبدالله بن المبارک، ص 184
[6] نقاشی از گوستاو بوئنفاین؛ نام اثر The Gate Of The Great Umayyad Mosque