سازمانهای خیریه؛ همبستگی و گفتوگو
موسسه دارالاکرام هجدهمین نشست خیر و خرد را با حضور دکتر هادی خانیکی، استاد دانشگاه و پژوهشگر و مترجم در حوزه علوم اجتماعی و ارتباطات برگزار کرد.
در نشست هجدهم خیر و خرد که به موضوع سازمانهای خیریه؛ همبستگی و گفتوگو اختصاص یافت، دکتر هادی خانیکی در ادامۀ نشستهای دوازدهم و سیزدهم در این نشست به بررسی جایگاه نهادهای خیریه در تقویت روندهای همبستهساز و گسیختهساز در جامعه پرداخت و نقش گفتوگو را در شکلدهی این دو روند بررسی و نیز جایگاه نهادهای خیریه را در رویکردها و روندهای گفتوگویی ارزیابی کرد.
ویدئوی نشست
خانیکی با اشاره به اینکه جامعۀ ایران همیشه در حال رویارویی با دو روند همبستهساز و گسستهساز بوده است، یکی از عوامل همبستگیساز را تشکیل و رشد اقدامات خیرخواهانه معرفی کرد و گفتوگو را از عوامل ایجاد روندهای همبستگیساز دانست و افزود: خیریهها در صورت تحقق بعضی شرایط میتوانند به فراهم آوردن مقدمات گفتوگو و در نتیجه تقویت همبستگی اجتماعی کمک کنند.
این استاد دانشگاه کاهش تولید ثروت؛ گسترش فقر و نابرابری؛ فساد سازمانیافته؛ رشد بیکاری و حاشیهنشینی را از عوامل مادی و عینی گسیختهسازِ همبستگی اجتماعی دانست و گفت: بر اساس شاخصهای مورد تایید یک بنیاد مطالعاتی کمکهای خیرخواهانه در انگلستان (CAF)، جایگاه ایران در امور خیرخواهانه رو به نزول و در حد متوسط جهانیست که طبعا وضعیت اقتصادی و شرایط دیگر به این موضوع دامن زده است.
خانیکی با طرح این پرسش که کار موسسات خیریه در جهت توسعه ملی است یا در جهت خلاف آن، افزود: چگونه میشود استعدادها را کشف کرد به گونهای که در خدمت توسعه ملی باشد؟ و استعدادهایی که با حمایت نهادهای خیریه شکوفا شدهاند در ایران بمانند و کشور را ترک نکنند.
وی گفت: جامعه ایران در یک موقعیت پارادوکسیکال قرار دارد. روندهای گسیختهساز ظرفیتهای مادی و معنوی را رو به کاهش برده و موجب رشد حاشیهنشینی، فقر، فساد سازمان یافته و کاهش تولید ثروت شده است. علاوه بر این ریتم عبور از خط فقر با شتاب بالا و در سطح فراگیری است. فساد سازمان یافته نیز مسئلهای فرآیندی و غیرمقطعی است و رفتوآمد دولتها روی آن تاثیری نگذاشته است.
جامعه با شتاب به سمت فردگرایی پیش میرود
خانیکی علاوه بر عوامل عینی و مادی 4 تغییر عمده دیگر را نیز در این نگرش موثر دانست و گفت: پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان در سالهای 77 تا 99 نشان میدهد که جامعه ایران با شتاب به سوی فردگرایی پیش میرود و مسائل فردی مورد توجه افراد قرار گرفته است.
همچنین نظام ترجیحات ارزشی ایرانیان تغییر کرده و ارزشهای غالب به سمت ارزشهای مادیگرایانه پیش رفته است و هر تعامل یا داد و ستدی به این سمت پیش میرود که چه نفع مادیای برای فرد در پی دارد.
در کنار اینها نظام هنجاریِ اخلاقی و قانونی در ایران ضعیفتر شده و احساس زوال اجتماعی یا اجتماع به چشم میخورد؛ یعنی جامعه به سمت اتمیزه شده یا فرد شدن پیشمیرود تا منظومهی همبستگیها.
کسانی که دردهای مشترک دارند جهانهای مشترک میسازند
خانیکی با بیان اینکه همزمان با رشد روندهای گسیختهساز در ایران، جامعه از شکل به هم پیوسته و یکپارچه مرتبا در حال خروج است، گفت: روندهای گسیختهساز جامعهی ایرانی را به سمت زوال میبرند و با شکلگیری این روندها در سطوح حاکمیتی و اداره شوندگی، در جاهای دیگری هم روندهای تازهای به منصه ظهور رسیده است که با عنوان روندهای همبستگیساز از آن یاد میشود. کسانی که دردهای مشترک دارند جهانهای مشترک میسازند و مستقل از اینکه کسی به فکر آنها هست یا خیر سعی میکنند خود به فکر خود باشند و این در برابر خشم و اعتراضی است که پدیده شهروند عاصی را باعث میشود که فکر میکند نهادها به فکرش نیستند و خود نیز نمیتوانند کاری برای خود کنند و از زمین و زمان رانده و ماندهاند این گروه اما خودشان به فکر میافتند.
خانیکی با اشاره به اینکه احساس زوال اجتماعی یا تضعیف ارزشهای اخلاقی و قانونی در جامعه به حدی است که جامعه ایران نسبت به گذشته متکثر، متفاوت و سیالی شده است، افزود: همبستگی بدون مبانی اخلاقی نمیتواند شکل بگیرد. در گزارش وضعیت اخلاقی و اجتماعی ایران در سال 94 و 95 که توسط برجستهترین محققان علوم اجتماعی شکل گرفته، پایبندی مردم به ارزشهای اخلاقی متوسط رو به پایین گزارش شده و جایگاه ارزشهای اخلاقی رو به افول است.
نیکی باید متناسب با خلاهای موجود در جامعه باشد
خانیکی در ادامه با توجه به مطالعات صورت گرفته بر اساس شاخصهای معتبر جهانی، این نکته را گفت که در ایران اهدای پول نسبت به اهدای زمان و انجام کار داوطلبانه در رتبه بالاتری قرار دارد. بنابراین آیا کار خیر میتواند روندهای همبستهساز را تقویت کند؟ در صورتی با دادنِ فقط پول نه تنها کار خیر تقویت نمیشود بلکه این روند با تهدید نیز مواجه خواهد شد. وی با اشاره به کتاب دیگردوستی موثر از پیتر سینگر که وجود یک منطق اخلاقی را در ضرورت انجام کار خیر لازم میداند، افزود: بخشیدن درهم و دینار باعث تقویت همبستگی اجتماعی نمیشود. کار خیر زمانی اتفاق میافتد که بدون فکر کردن به نفع شخصی انجام شود.
بنابراین با ترویج این گزاره که «تو نیکی میکن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز» بنیادهای اجتماعی تقویت نمیشود؛ چرا که نیکی باید متناسب با خلاهای موجود در جامعه باشد تا بتواند بنیادها را تقویت کند.
آیا کار خیر میتواند نهادهای مدنی را تقویت کند؟
هر کار خیری فی نفسه منجر به تقویت گفتوگو نمیشود و گاهی میتواند منجر به گریز از گفتوگو شود.
خانیکی با اشاره به اینکه گفتوگو در جامعه ما از پشتوانه ضعیفی برخوردار است، افزود: کار خیری که پایه آن بر اساس گفتوگو باشد، روندهای همبستهساز را تقویت میکند.
خانیکی با اشاره به نظر آمارتیاسن، اقتصاددان و برنده جایزه نوبل که عوامل غیراقتصادی از جمله آزادی را در توسعه اقتصادی موثر میداند، گفت: توسعه حقمحور است و مشارکت بنیاد. وقتی آشنایی یا حقوق مبنا باشد و مشارکت صورت بگیرد، توسعه صورت میپذیرد.
وی گفت: اگر خیرخواهی مبتنی بر به رسمیتشناختگی حقوق ضایعشده یک دانشآموز محروم از تحصیل یا کودک محروم از برخورداری از ارتباط و خلاقیت باشد، کاری اخلاقیست و در جهت روند همبستهساز قرار میگیرد. پیتر سینگر در مقاله جدید خود با عنوان قحطی، فراوانی، اخلاق میگوید: وقتی کودکی در حال غرق شدن است و ما بدون توجه به لباس نویی که بر تن داریم به درون آب میپریم و آن کودک را نجات میدهیم در اینجاست که کار خیر محقق شده است.
خانیکی افزود: بنابراین صرفِ زمان و در خدمت خیریهها بودن مهمتر از کمک به فرد یا نهاد است که اعم از فرهنگ، سیاست، اجتماع و اقتصاد است. یعنی رابطه با کسانی که نیاز به امر خیر دارند مهمتر است ولو اینکه امر خیر وجه اقتصادی پررنگتری داشته باشد. بنابراین در جایی که کرامت و آشنایی با حقوق فاصله میگیرد، کار خیر دچار وقفه شده است.