آموزش ابتدایی اولویت است یا آموزش عالیه؟!
نویسنده: علی رضایی
«به عقیده شما با وضع امروز ایران (بیپولی، بیمعلمی، بیکتابی، اداره بازی، احتیاجات امروزه و آینده و غیره و غیره) آیا بهتر است تعلیمات ابتدایی را توسعه داد یا تعلیمات متوسط و عالی را؟»
شهریور 1304مجله «آینده» این پرسش عمومی را مطرح کرد و از صاحبنظران خواست نظر خود را برای این مجله ارسال کنند. «آینده» در کنار مجلاتی مثل «کاوه» و «ایرانشهر» و «شفق» نشریه روشنفکرانِ تکنوکراتی بودند که به دنبال ترویج و توجیه اقداماتِ عملی برای نوسازی جامعه و دولت ایران بودند. «آینده» را محمود افشار از سال 1304 تا 1324 طی سه دوره منتشر میکرد. بعدها فرزندش ایرج افشار نیز در دوره مختلف انتشار همین مجله را ادامه داد. پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در پاییز 1398 کتابی با عنوان «اقتراح تعلیم ابتدایی یا تعلیم عالیه» به کوشش آقای قاسم زائری، منتشر کرد که مجموعهای از پاسخها به این سوال مجله آینده است. پاسخهای آمده در این کتاب از طرف سید حسن تقیزاده، ابوالحسن فروغی، عیسیخان صدیق، مشرف نفیسی و حبیبالله خان هستند که در فاصله مهر 1304 تا خرداد 1305 انتشار یافتند. در کنار هم قرار گرفتن این پاسخها به سوالی مشخص، کتاب را در زمره آثار تاریخی جذاب و البته مهم درباره سرچشمههای تغییر و تحول جامعه ایرانی قرار داده است. تخلیص نوشتهها به سبب اهمیتداشتن فرم و محتوای تک تک جملات کار بسیار دشوار و چه بسا اشتباهی است. شاید بهتر است مخاطب با مرور این نوشتهها درک وسیعتری و ملموستری از تجربه جمعی مردم ایران در یکصد سال اخیر پیدا کند. ممکن است اشارهای به دیدگاهها و توضیح اجمالی نظرات این افراد، موجب ایجاد انگیزه در میان علاقهمندان این حوزه برای مطالعه این کتاب باشد. مقدمه کتاب، مقالهای از نویسنده با عنوان «درآمدی بر پیدایی آموزش عالی در ایران» است که سعی دارد با تمرکز بر یادداشتها، ذهنیت بانیان و طراحان نظام آموزش عالی ایران را تحلیل کند. بعد از آن اصل یادداشتهای مندرج در مجله آینده بازنشر شده است.
تقیزاده: بدون تردید؛ تعلیم ابتدایی!
سید حسن تقیزاده، سیاستمدار و روزنامهنگار مشهور تاریخ معاصر ایران است که در آن زمان از اعضای مجلس پنجم شورای ملی بود. تقیزاده در پاسخ به سوال مجله آینده میگوید: «جواب این مسئله به عقیده اینجانب بدون تردید آن است که در تعلیم ابتدایی و وسعت دایره آن در مملکت به قدری مهم است که حتی با اهمیت تعلیم عالی قابل قیاس هم نیست». او در ادامه به تفصیل دلایلی برای پاسخ خود ارائه میدهد که عمدتاً بر پایه مقایسه و توضیح برنامههای توسعه کشورهای مختلف در آن دوره از جمله مصر، ترکیه، ژاپن، روسیه، آلمان، دانمارک است. تقیزاده با مشاهده خوبی که در آن دوره از وضع جهان دارد مرتباً تاکید میکند اولاً هر گونه اصلاح بدون همراه کردن و توسعه در سطح عمومی یک جامعه، حتی اگر ممکن باشد، قطعاً ناپایدار است، ثانیاً مفهوم پیشرفت و ترقی در جهان تغییر کرده است و آنچه در جهان امروز پیشرفت محسوب میشود نه وجود تک قلههای درخشان، بلکه سرانه توزیع متوازن در میان همه افراد جامعه است. تقیزاده معتقد است کمبود بودجه و معلم و مدرسه و کتاب و … مشکلاتی از این دست توجیه خوبی برای عدم پرداختن به تعلیم عمومی یا ابتدایی نیست. چون در این رابطه انتخابی دیگری برای نجات ایران وجود ندارد و به صراحت میگوید در این مقطع اگر قرار بر حفظ ایران است راهی جز هزینه کردن برای این زیرساختها وجود ندارد. تقیزاده در دو شماره دیگر مجله در دی و بهمن همان سال با ادبیات سیاسی آن دوره به تشریح ادله خود و توضیح ابعاد اقتصادی و سیاسی آن میپردازد.
عیسیخان صدیق: تعلیمات عالیه مقدم است.
پاسخ دیگر به سوال مجله آینده، از طرف عیسیخان صدیق بود. او یکی از چهرههای معروف و موثر در شکلگیری دوره جدید در آموزش در ایران محسوب میشود و آن زمان مدیریت مدارس عالیه را بر عهده داشت. عیسیخان در مطلبی که صراحتاً نقدی بر سخنان تقیزاده بود، با توصیف وضعیت ایران از حیث دارایی و بودجه، نیروی انسانی یا همان معلم، بسترهای لازم برای آموزش عمومی مثل کتاب و مدرسه، مسئله زمان و فرصت و… به نوعی تقیزاده و امثالهم را به واقعبینی و پذیرش امکانهای موجود دعوت میکند. او در یادداشت خود با ذکر دقیق مقدار بودجه و میزان هزینهها و توضیحاتی دیگر یادآور میشود که اولاً چه بخواهیم چه نخواهیم چنین طرحی عملاً ممکن نیست. ثانیاً بر فرض که چنین باشد، قطعاً موفق نخواهد بود. او در نهایت میگوید: «خلاصه آنکه نگارنده معتقد است که با در نظر گرفتن وضع امروزه ایران، در این فرصت کمی که داریم باید به وسایل فوقالعاده تشبث جوئیم و تعلیم عالی را بر تعلیم ابتدایی مقدم داریم و یک طبقه مدیره روشنفکر متخصص وطنپرست اروپا دیده تربیت کنیم تا آنها وسائل حل معضلات ممکلت را از قبیل ازدیاد ثروت و قشون و صحت افراد و غیره در مدت کمی فراهم کنند و البته در ضمن این معضلات، یکی مسئله تعلیم ابتدایی خواهد که شالوده آن را بریزند و با تخصص و تجربهای که دارند، به موقع عمل و اجرا گذارند».
حسن مُشرف نفیسی: راه حل ممکن، فرستادن سالی هزار شاگرد به اروپا است.
حسن مشرف نفیسی از کارگزاران اقتصادی دوره پهلوی اول بود که سوابق اجرایی مختلفی در دولتهای دوره پهلوی داشت. مشرف نفیسی در پاسخ سوال مجله ابتدا در تایید اهمیت تعلیمات ابتدایی یا عمومی مینویسد و میگوید:«در مملکتی که اشخاص بیسواد، اکثریت ملت را تشکیل میدهند، برقرار کردن حکومت دموکراسی خطرناکترین طرز حکومت خواهد بود». با این حال راه حل او با کسانی مثل تقیزاده کاملاً متفاوت است. او معتقد است هدف از سواد عمومی نباید این باشد که مردم دخل و خرج را یاد بگیرند بلکه باید با داشتن سواد و مطالعه کتاب و جرائد به این قدرت برسند که از خرافات دست بردارند و فریب جماعت خائن را نخورند و الا بیسواد بودن بسیاری از اقشار و طبقات در کاری که انجام میدهند چندان تـاثیر ندارد. نفیسی میگوید ساخت نظام آموزشی جدید مثل سایر اقدامات تخصصی کشور به نیروی انسانی متخصص نیاز دارد و این نیروها باید در مدارس عالیه تربیت شوند. او میگوید: «چون احداث مدارس عالیه هم چون در اوضاع فعلی مقدور نمیشود، عقیده دارم تا مدتی به اعزام شاگرد به خارج اکتفاء شود. هر سال عدهای که از هزار نفر کمتر نباشد، از جوانان ایران برای کسب علوم و فنون مختلف به ممالک متمدنه اروپا اعزام گردد. بعد از چند سال خود آنها قادر خواهند بود حکومت ایران را در دست گرفته و موجبات تاسیس مدارس عالی و تعمیم تعلیمات ابتدایی را فراهم آوردند».
ابوالحسن فروغی: هم تعلیم ابتدایی و هم معارف عالیه
ابوالحسن فروغی از چهرهها و مدیران فرهنگی ایران در اواخر قاجار و پهلوی اول و از موسسین دارالمعلمین در تهران است. او برادر محمدعلی فروغی از رجال سیاسی مهم ایران است. فروغی در یادداشتهایی که از فروردین 1305 در مجله آینده منتشر میکند به طور مستقیم در صدد پاسخگویی به مقالات سید حسن تقیزاده است. فروغی طرح چنین مسئلهای را نکتهای انحرافی میداند و میگوید تعلیم ابتدایی و معارف عالیه اساساً قابل تفکیک نیستند. دلیل اول او در مخالفت با تقیزاده این است که حتی اگر قرار باشد و بشود، طرح کسانی مثل تقیزاده، اجرایی گردد، بودجه مورد نیاز مدارس عالیه موجود تاثیری بر آن حرکت ندارد. فروغی با ذکر محاسباتی از آمار جمعیت و میزان بودجه میگوید: «حاصل آنکه مخارج تعالیم عالیه ما، در حد اکثر بیش از نیم میلیون نخواهد شد؛ بنابراین، از نیم عشر(دهم) تعلیم ابتدایی عمومی کمتر است». او در بخش بعدی نوشته خود به ضروریات غیر مالی اشاره میکند. انتقادات فروغی به یک اختلاف نظر اساسی در آن دوره مربوط است. او میگوید برخی مسئله را چنین صورتبندی کردند که گویی تعلیم ابتدایی و مقدمات در ایران هیچ سابقهای نداشته است. در حالی که وضعیت نابسامان اقتصادی و سیاسی نباید باعث شود میراث فرهنگی و علمی را فراموش کرده و آن را مانند جامعهای که هیچ چیز از علم و فرهنگ ندارد بحساب آورد. فروغی با بر شمردن فهرستی از بزرگان علمی و فرهنگی ایران این سوال را مطرح میکند که چرا باید به پیشینه و دستاوردهای فرهنگی خود بیاعتنایی کرد. او به همین جهت در دو یادداشت دیگر به بازخوانی تاریخ تعلیمات جدید در ایران میپردازد و با مرور تاریخچه نظام آموزش در ایران به آسیبشناسی و طرح راهحلهایی برای اصلاح میپردازد. به نظر میرسد او راه حل درست را امتزاج تمدن شرق و غرب میداند. فروغی میگوید تصادم این دو تمدن باعث میشود همانطور که تمدن شرق از تمدن غرب بهره میبرد، روزی که تمدن جوان غرب پا به کهلوت بگذارد بتواند از طریق پیوند با تمدن مشرق، بسیاری از مشکلات را خود را بر طرف نماید و این به نفع همگان و اساساً مسیر و راه درست بشر است.
حبیبالله خان: تعلیم ابتدایی، یک راه است، نه هدف!
دکتر حبیبالله خان (کرمانشاهی) در یادداشتی زاویه دیگری به بحث اضافه میکند. او میگوید «بنده عقیده ندارم که تعلیم ابتدایی، همه را چیز فهم میکند. همچنین عقیده به تعالیم عالیه نیز ندارم ولی چیزی که هست این است که تعلیم ابتدایی راه وصول به مطلوب را باز میکند». او از قول دانیل بلیس، موسس مدرسه آمریکایی بیروت، میگوید: مدرسه علم نمیآموزد ولی راه صول به علم را ارائه میدهد. او از این منظر به لزوم و ضرورت وجود مدارس و آموزش عمومی اشاره میکند و در نهایت راه حل خود را چنین مطرح مینماید: «عقیده بنده بر آن است که همانطور که متخصص از برای دفع آفات حیوانی میآورند و دلشان برای حیوانات میسوزد، قدری هم عطف توجه به این حیوانهای دو پا بکنند. همانطوری که پیشنهاد متخصص از برای جنگلها و معدنها میکنند، نظر مرحتمی هم به حال این مردم بیچاره کرده، و مستشارانی از آمریکا برای این کار استخدام کنند…»