نویسنده: غلامرضا دشتی منش
مدرس و پژوهشگر حوزه اکوسیستم کارآفرینی و اخلاق کسب و کار
ایمیل نویسنده: Dashtimanesh.gholamreza@gmail.com
آنچه در این نوشته به طور مختصر و کوتاه به آن پرداخته شده است، بررسی امکان و امتناع کنشگرانه زیستن در زیست جهان سنتهاست. این متن در پی تبیین زیست کنشگرانه در نظام فکری و عملی سنتگرایی نیز خواهد بود. انسان مدرن کنش و کنشگری را از ویژگیهای عصر خود میداند و امکان زیست توام با مسئولیت، تعهد و کنشگری را در عصر کلاسیک و سنتی به چالش میکشد تا آنجا که محدوده زیست جهان انسان سنتی را به مواجهه با موجودی مبهم به نام امر قدسی و نه وجود متعالی و مقدس و از سوی دیگر مقید به برآورده ساختن حاجات شخصی فرد معرفی میکند. این نوع رویکرد در مواجهه با زیست سنتگرایانه و زیست جهان انسان سنتی، امکان برخورداری از ظرفیتهای سنت را از انسان مدرن سلب کرده است.
فرد سنتگرا سنت را به معنای امری قدیمی و کهن مربوط به اعصار پیشین نمیداند بلکه از نظر یک سنتگرا، سنت به معنای جستوجوی امری کلی، غیرمقید و واحد در هر آن چیزی از امور متکثر و جزئی است که فرد در زیست خود با آنها مواجه میشود. فرد سنتگرا هر پدیدهی جزئی و متکثر را یک نمود و بروز بیرونی از امر معنایی و عقلی میداند که عموم آن را با حقیقت میشناسند و شناختن یا دیدن امور را برای فهم حقیقت نهان در آنها کافی نمیداند و سعی در زیست هستی میکند تا دوگانگی بین او و هستی مرتفع شود و به درک اکمل و اتم حقیقت نائل شود که این یگانگی جز درهمآمیختن با آن پدیده در قالب عمل و کنش ممکن و میسر نخواهد شد.
در چنین رویکردی، کنش لازمهی زیست جهان یک سنتگرا خواهد بود و برای رسیدن به حقیقت معنوی و عقلی، راهی جز کنشگری باقی نخواهد ماند.
در الهیات عرفانی، زیستنِ جهان متکثر از منظر امر قدسی، عین حمد و ستایش حقیقت است و لازمهی رسیدن به حقیقت، سپاسگزاری حقیقت با توسل به تعامل با هستی خواهد بود. لذا اگر کسی از امکان یا امتناع کنش و کنشگری در رویکرد سنتگرایی بپرسد، بیتردید امکان این امر فراهم خواهد بود و برای صاحبان تفسیر احسن، کنش و کنشگری یک ضرورت واجب به حساب میآید؛ هرچند در تفاسیر حَسَن از بودن، این امر ممکن ولی غیرضروری میباشد و همه این قواعد، بستگی به وسع وجودی افراد خواهد داشت.
به هر روی، آنچه مشخص است امکان کنش و کنشگری در زیست جهان انسان سنتگرا میباشد، اما این کنشگری چه ویژگیهایی دارد؟ و آیا با کنشگری در عصر مردن مشابه است؟ پاسخ به این سوالات خواننده را قادر میسازد تا با درک بهتر از مختصات کنشگری در زیست جهانی که هنوز در آن باور به امر قدسی معنا دارد و مسائل و مشکلات متعددی حیات همه زیستمندان را به مخاطره انداخته است، بتواند منشا آثار نیک باشد و در راستای پیمودن سیر استکمال نفس، در مسیر تحقق رستگاری، تحولی در جان و جهان خود پدید آورد.
یک. انسان سنتگرا کنش معطوف به تغییر را از خودش به عنوان بخشی از هستی و پارهای از حقیقت تجلی یافته، آغاز میکند. این به معنای غفلت از دیگران نیست؛ چرا که او میداند حرکت به سمت کمال فرد باعث تغییر در دیگران نیز خواهد شد. دیگری صرفا معطوف به آدمیان نیست، بلکه در نظام سنتگرایی، هم خودِ فرد هم طبیعت و همهی پدیدههای هستی دیگری به حساب میآیند و نکتهی بزرگ آن است که اگر فرد بتواند در سلوک خویش توفیق حاصل کند، مرز قراردادی بین خود و دیگری برطرف میشود و برای وی مفاهیمی همچون خود، خدا، انسان، جامعه و طبیعت معنای دیگرگونه خواهد یافت. همهی اینها در صورتی رخ خواهد داد که به تعبیر سید حسین نصر، فرد تفکر خود را ورای وجود به حساب نیاورد.
دو. انسان سنتگرا نسبت به این مسئله آگاه است که هر تحول اجتماعی در صورتی که مردم پذیرای آن نباشند، محکوم به شکست است؛ چراکه رویههای تغییریافته تنها با قبول مردم است که ضمانت اجرایی خواهد یافت. بنابراین کنشگرا سنتگرا به تک تک افراد جامعه توجه دارد و نه تغییر روندهای کلی با الگوهای صرفا کمی؛ بلکه دانایی عمومی نسبت به موضوع کنش باید ارتقا یابد و گفتمان غالب و روایت کلی از مسئله کنشگر در جامعه متحول شود. بنابراین کنش سنتگرایانه معطوف به نظم اجتماعی داناییمحور شکل میگیرد و استمرار پیدا میکند و در این رویکرد مردم عامل اصلی کنش هستند و مبنای کنش هم دانایی عمومی جامعه میباشد.
سه. از همین روی است که سنتگرایان قائل به اولویت تعلیم و تربیت نسبت به همه موضوعات کنشگری هستند. ایشان درس خواندن و درس آموختن را ریشه خلق نظم اجتماعی داناییمحور میدانند. از همین روی است که کنشگر سنتی مروج دانایی است و باور به اولویت آموزش و پرورش به عنوان موضوع کنش دارد. در واقع، مطابق بند یک، فرد اساس تحول است و مطابق بند دو، دانایی عمومی که در قابل تک تک افراد متجلی گردد و مطابق بند سه، نزد کنشگر سنتی، نهادهای مرتبط با آموزش و پرورش از اهمیت ویژهای برخوردار هستند.
چهار. کنش سنتگرایانه، حکمتبنیان است. در واقع کنشگر سنتگرا ناظر به چرایی پدیدهها درباره چگونگی آنها تصمیم میگیرد. حکمت نزد فرد سنتگرا دانشی غیرزمانمند، محکم و استوار است که معنابخشی به همهی هستی میکند و پدیدهها را از منظر منشا پیدایش و غایت آنها میشناسد؛ این درحالیست که انسان مدرن صرفا معطوف به عناصر عینی و با رویکردی کمی به سراغ پدیدهها میرود و به همین دلیل از اصول ثابتی برخوردار نیست ولی کنشگر سنتگرا با اهتمام به گزارههای حکمی و اخلاق حکمتبنیان در دورههای زمانی مختلف و بسترهای جغرافیایی و نهادی متفاوت، پیگیر گزارههای حکمی بوده و البته شرایط عصری، عرفی و مقتضیات زمانی و مکانی را مد نظر قرار میدهد.
پنج. سنتگرایان قائل به تجلی اسماء الهی یا ویژگیهای حقیقت در پدیدههای هستی هستند و در هر کنشی، به تعاون بین پدیدههای مختلف باور دارند تا از طریق تعاون، پدیدههای مختلف در کنار هم قرار بگیرند و در واقع اسماء حقیقت یکجا جمع شوند و امکان تجلی کاملتر حقیقت در امور هستی فراهم شود، آن هم به واسطه کنش آدمی. این الگوی مشارکتی بیشترین تاثیر را بر نظام اجتماعی خواهد گذاشت و به عنوان خروجی کنشگری، تحولی فراگیر رقم خواهد خورد.
شش. نزد کنشگر سنتگرا، کنش سیاسی به معنای پیگیری کسب قدرت و تحول در نظام قدرت در جامعه، نسبت به سایر حوزهها تاخر دارد. سنتگرا سیاست را طفیلی سایر بخشهای جامعه نظیر فرهنگ، آموزش، حقوق و اقتصاد میداند. در این رویکرد، سیاست امری عرضی و عاریتی است و ذاتی زیست اجتماعی فرد سنتگرا نیست. قدرت ارائهی تصمیم نهایی درباره امور جمعی به کسی واگذار میگردد که در سایر بخشها کفایت خود را نزد مردم به اثبات رسانده باشد و مردم رتق و فتق امور جمعی را مبتنی بر اراده جمعی خود و انتخاب آزاد، به وی بسپارند. اما اینکه فرد یا افرادی در قالب کنشگری بخواهند به قدرت دست یابند و به طور مستقیم، معطوف به سیاست و قدرت، اقدام به کنشگری کنند، رویکردی سنتگرایانه نخواهد بود بلکه فرد سنتگرا در سایر بخشها و همانگونه که گفته شد، با اولویت بخش آموزش و تعلیم و تربیت آحاد جامعه، اقدام به خلق نظام اجتماعی دانایی محور خواهد نمود.
هفت. کنشگری سنتگرایانه معطوف به خلق وحدت در عین کثرت و تحقق صلح پایدار بین آدمیان و بین انسان و محیط زیست میباشد. کنشگر سنتگرا صرفا معطوف به اهداف کوتاه مدت و توفیقات مقطعی و موقت تلاش نمیکند بلکه در همه مراحل کنشگری خود، مراقب است تا قبح ذاتی رخ ندهد و با هدف کسب خیر کثیر، حتی مرتکب شر قلیل نیز نگردد، چه رسد به شری کثیر.
به هر روی، در این متن، نگارنده سعی نمود تا در نوشتهای مختصر در باب امکان کنشگری با رویکرد سنتگرایانه، طرح بحث کند و از ویژگیهای کنش سنتگرایانه سخن بگوید. بیتردید، شناخت انسان مدرن از زیست جهان انسان سنتی و معنای سنت، شناختی است که میتواند و باید با چالشهای اساسی روبهرو گردد و این چالش سرآغاز مطالعاتی مفصل باشد که سعی بر شناخت ادیان، فضایل اخلاقی، حکمت و سایر گوهرهای معرفتی تمدن بشری داشته باشد؛ چراکه امروز برخلاف روندهای گرایش به ادیان در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، در کشور ایران و نزد برخی از نیروهای تحولخواه، این مقولات معرفتی نظیر دین، اخلاق، حکمت و … ناکارآمد به حساب میآیند؛ در حالی که همین گوهرهای معرفتی که انسان سنتگرا پاسدار آنهاست، میتوانند گره از بسیاری از مسائل و مصائب انسان مدرن و عصر جدید باز کنند.