جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بیست و پنجمین نشت خیر و خرد ـ گزارش نشست

بیست‌وپنجمین نشست خیر و خرد با حضور دکتر نصرالله حکمت، استاد فلسفه اسلامی، با موضوع ستایش خیر و نیکی برگزار شد. در این نشست به واکاوی روح انسان از دریچه‌ی عمل نیک‌خواهانه پرداخته شد و نسبت میان روح آدمی با عمل نیک‌خواهانه مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفت.

این نشست در صدد پاسخ به این پرسش‌ها برآمد که اگر انسان منشا خیرهای بی‌پایان است، چرا رنج‌های آدمیان در جهان مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد؟ نیت خیر کجای یک فعالیت نیکوکارانه جای می‌گیرد؟ و تجربه رنج و درد چه نسبتی با نیکوکاری دارد؟

ویدئوی نشست

 

انسانِ امروز گُم شده است

دکتر نصرالله حکمت در این نشست با اشاره به اینکه خود سال‌ها در جست‌وجوی معنای انسان بوده، با ارائه‌ی مقدمه‌ای که بیان‌کننده‌ی حال و احوال انسان امروز در زیر آوارهای فروریخته‌ی دینی، علمی، تکنولوژیک و … است، گفت: امروز انسان گم شده است و دغدغه‌ی من همین است که انسان چیست؟ کجاست؟ و قرار است به کجا برود؟

ایشان با بیان اینکه تمام کسانی که مدعی بوده‌ و هستند که می‌خواهند برای انسان خیر، سلامت، سعادت، رفاه و نجات فراهم کنند جز بدبختی، وزر، وبال و بیچارگی برای انسان فراهم نکرده‌اند، افزود: امروز ممکن است انسان به لحاظ علمی رشد کرده باشد، اما به لحاظ اخلاقی سقوط کرده است.

دکتر حکمت تاکید کرد اگرچه دیگر نمی‌شود یک روایت کلان از انسان و سعادت او تعریف کرد اما دستِ‌کم می‌توان برای تک‌انسان‌های این عصر که دغدغه‌ی نجات خود از این سیلابه‌ی خروشان را دارند راه بیرون‌شدی یافت.

ایشان انسان این دوران را از سرزمین و مملکت وجود خود اخراج‌شده دانست و گفت: تمام قدرت‌های نهفته در اندرون انسان تخریب شده است و ویرانی و خرابی‌ای که بیرون از انسان مشاهده می‌شود نحوی از برون‌فکنی خرابیِ درون انسان است.

وی پس از بیان این مقدمات گفت: گرچه سخن گفتن درباره‌ی خیر از لحاظ دینی تبدیل به ویرانه و مخروبه شده است، اما من از آن فرار نمی‌کنم؛ چراکه در همین خرابه‌های دینی به دنبال گنج هستم و معتقدم هر چیز قشنگ و زیبایی در این عالم به شعاع زیبایی‌اش قابل سوء استفاده است و فقط آشغال‌ها قابل سوء استفاده نیستند و در طول تاریخ بیش از همه چیز از خدا سوء استفاده شده است؛ شیطان نیز جز با صورتک خدا نمی‌تواند اغوا کند و حتما باید صورتکی از خدا به چهره بزند تا بتواند فریب بدهد.

ایشان بحث خود را با عبارت درون‌دینی ادامه داد و با اشاره به عبارت آغازین دعای ابوحمزه‌ی ثمالی، گفت: امام سجاد (ع) در ابتدای این دعا دو پرسش مطرح می‌کند و کل این دعا گفت‌وگو درباره‌ی همان دو پرسش است که می‌پرسد خیر را در کجا بیابم؟ راه نجات را در کجا بیابم؟ و در پاسخ، آنها را نزد خدا می‌داند؛ بی‌آنکه به بحث درباره‌ی ماهیت و چیستی خیر و سعادت بپردازد که ساختاری منطقی و فلسفی دارد.

دکتر حکمت با اشاره به رساله‌ی پروتاگوراس افلاطون درباره‌ی ماهیت فضیلت، در نقد بحث‌های آکادمیک درباره‌ی چیستی و ماهیت امور که ممکن است قرن‌ها ادامه یابد و بی‌نتیجه بماند، گفت: با وجود چنین رساله‌ای اکنون پس از 2500 سال هنوز نمی‌دانیم فضیلت چیست؛ بحث درباره‌ی چیستی خیر هم همین‌طور خواهد شد؛ بنابراین امام سجاد در ابتدای این دعا نمی‌گوید خیر چیست؟ می‌پرسد خیر را در کجا بیابم؟ و از بحث درباره‌ی چیستی خیر و نیکی صرف نظر می‌کند و در پاسخ هم می‌گوید: خیر فقط نزد خداست و در این دعا درباره‌ی ارتباط خیر انسان و خدا صحبت می‌کند.

دانش بشری در دست متولیان ابدان و ادیان است

دکتر حکمت تاکید کرد: امروزه کلی‌گویی گره‌ای از کار ما نمی‌گشاید و باید مباحث کلی‌ را با شرایط و متن زندگی انسانِ بدن‌مند منطبق کرد؛ چراکه انسان در طبیعت ناب و فطرت خود و بیرون از حجاب‌هایی که او را فرا گرفته، انسانیست که از سرزمین وجود خود توسط متولیان علم‌الابدان و علم‌الادیان اشغال شده و دانش بشری در دست متولیان ابدان و ادیان است و انسان به یک موجود مصرف‌کننده در دوره پست‌مدرن تبدیل شده و پایان مصرف‌کنندگی مصرف‌شوندگی است؛ چراکه انسان تبدیل به کالایی شده که مصرف می‌شود و تمام علوم و دانش‌ها تجاری‌سازی شده است. انسان‌ها نیز مصرف‌کنندگانی شده‌اند که توسط آدم‌خواران مصرف می‌شوند.

ایشان در پاسخ به این پرسش که چه باید کرد، گفت: انسان برای بازگشت به طبیعت ناب و مملکت وجود خود باید به سرزمین ستایش در جهان نامتناهی و نه در جهان لانه وارد شود.

وی در تعریف عبارت جهان لانه گفت: ما امروز به لحاظ فیزیکی در جهانِ بزرگ هستیم، اما به لحاظ متافیزیکی در جهان لانه هستیم؛ یعنی جهان بزرگی که با خشت و گلِ دانسته‌ها و داشته‌های ما ساخته شده و ما درون آن محبوس شده‌ایم و در را بسته‌ایم و کلید را به بیرون پرتاب کرده‌ایم؛ در حالی که انسان برای زیستن در جهان بزرگ طراحی شده و اختلالات و مشکلات و به‌هم‌ریختگی‌های روحی و مشکلات جسمی انسان امروزی مولود زیستن در جهان لانه است.

دکتر حکمت با معرفی ستایش سلبی به معنای تسبیح به عنوان اولین حالی که انسان در سرزمین وجود خود تجربه می‌کند، گفت: عمری است که ما گفته‌ایم «سبحان‌الله» یعنی منزه است خدا اما این عبارت چه ارتباطی به من دارد را کسی نگفته است. هر گونه تسبیحی تجسم ترس انسان از زیستن در جهان نامتناهیست. انسان از شرور و تاریکیِ جهان نامتناهی وحشت می‌کند و می‌ترسد و این همان ستایش سلبی است.

انسان بی‌ خدا انسان نیست؛ خدای بی انسان هم خدا نیست

این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه تا زمانی که ترس در معنای اصیل آن تجربه نشود، به ستایش زیبایی و خیر هم نمی‌شود رسید، از این فقدان با عنوان تجربه‌ی گم‌شده در سرزمین وجود انسان یاد کرد و گفت: انسان امروز گرفتار ترس‌های حقیر و کوچک و انواع فوبیاها شده است، چون ترس اصیل را دیگر ندارد و وقتی ترس اصیل تجربه نشود، ترس جعلی و قلابی جای آن را می‌گیرد؛ حال اینکه اگر انسان ترس اصیل را تجربه کند، به زیبایی پناه می‌برد و کسی که در پناه استقرار پیدا کند و از شر و جفا و ستم و نامهربانی این عالم در امان باشد، تبدیل به یک‌پارچه خیر نیکی و زیبایی می‌شود و استقرار در پناه خیر، ذهن و زبان و زندگی انسان را در مقام خیر به هم گره می‌زند و انسان دیگر گرفتار شکاف میان نظر و عمل نیست و به خاطر ترس از تخریب شدن توسط دیگران ستم و جنگ‌افروزی نمی‌کند.

دکتر حکمت در ادامه افزود: انسان بی‌ خدا انسان نیست؛ خدای بی انسان هم خدا نیست. انسان و خدا با هم زندگی می‌کنند و انسان امروز می‌تواند در اندرون خود و با بازگشت به سرزمینی که از آن اخراج شده خود را بیابد و از طریق ستایش سلبی به ستایش ایجابی برسد و درک کند شر و ظلمت و زشتی و تاریکی ضد انسان است تا به ستایش ایجابی خیر نیکی و زیبایی برسد؛ طبعا وقتی انسان در اندرون خود خیر و نیکی را بیابد به خود نیکی می‌کند و انسان‌های دیگر را هم دوست دارد؛ در حالی که انسان امروز در عصر ستایش وارونه زندگی می‌کند؛ یعنی عصری که در آن زذیلت، شر، جنگ و جنگ‌افروزی ستایش می‌شود اما انسان باید به طبیعت ناب خود بازگردد که ستایش زیبایی و خیر است.

ایشان یکی از علل قرار گرفتن انسان امروز در چنین وضعیتی را اتکای بیش از اندازه به منطق و روشِ درست راه رفتن دانست که باعث شده راهِ درست را گم کند و افزود: در حالی‌ که راهِ درست رفتن مقدم بر درست راه رفتن است؛ البته درست راه رفتن در راهِ درست نور علی نور است اما اگر قرار باشد بین درست راه رفتن و راهِ درست رفتن انتخاب کنیم قطعا باید راه درست را انتخاب کنیم.

دکتر حکمت در پایان یکی از ویژگی‌های ترس‌ غیراصیل را قرار گرفتن انسان بر سر یک دوراهی معرفی کرد که انسان در مواجهه با آن به اشکال مختلف یا تسلیم می‌شود و یا فرار می‌کند؛ حال اینکه ترس اصیل و حقیقی هیبت و خشیت است که ناشی از احساس زیست در این جهان نامتناهی است اما امروزه اکثر انسان‌ها فاقد چنین تجربه‌ای هستند و مدام برای خود مامن و پناهگاه می‌سازند؛ حال اینکه برای رهایی از شر متولیان دین و متولیان خدا باید ترس ناب را تجربه کنند و به منبع خیر وصل شوند.

لینک کوتاه مطلب:

https://alefbayefarda.ir/?p=4795

مطالب مرتبط