جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بیست‌ و دومین نشست خیر و خرد-گزارش نشست

آیا «دیگر‌دوستی مؤثر» تأثیرات منفی دارد؟

نگاهی انتقادی به ایده‌های پیتر سینگر

بیست‌ و دومین نشست خیر و خرد در بیست و پنجم دی ماه با حضور  دکتر سید محسن اسلامی، استادیار گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.

در این نشست موضوع  آیا «دیگر‌دوستی مؤثر» تأثیرات منفی دارد؟ نگاهی انتقادی به ایده‌های پیتر سینگر مورد بررسی قرار گرفت.

ویدئوی نشست

مجری: جلسه امروز حول جنبش دیگردوستی موثر است و فعالیت‌های پیتر سینگر و جنبشی که پس از او شکل گرفته است. دارالاکرام پیش از این دو نشست دیگر درباره پیتر سینگر برگزار کرده است و شاید بتوان گفت نشست‌های خیر و خرد با رونمایی از اثر دیگردوستی موثر از پیتر سینگر آغاز شد و ادامه یافت.

نشست دوم خیر و خرد در زمستان 98 به رونمایی از اثر سینگر با حضور مترجم کتاب و آقای جلائی‌پور و استاد ملکیان اختصاص یافت.

در زمستان گذشته نیز یکی از نشست‌های خیر و خرد با حضور اردشیر منصوری به بایسته‌های نیکوکاری موثر اختصاص یافت و به مثال معروف سینگر با عنوان برکه پرداخته شد و ایشان دلایل وجودی خیریه‌ها را بیان کردند که مهم‌ترین دلیل آن ناکارآمدی دولت‌ها بود که خیریه‌ها می‌توانند این نقص را جبران کنند. در جلسات پیشین یک سری استدلال به نفع ایده‌ای که می‌گوید ما اخلاقا می‌توانیم بیشترین خیر ممکن را برسانیم پرداخته و در عین حال به این نکته اشاره شد که خیریه‌ها می‌توانند مصداق این موضوع باشند و از این جهت و با وجود دیگردوستی موثر وجود خیریه‌ها قابل قبول می‌شوند.

سومین نشست در ارتباط با جنبش دیگردوستی موثر است. البته فلسفه اخلاق جای پرداختن بیشتر نیز دارد.

آنچه نشست امروز به آن می‌پردازد در 3 سوال اصلی زیر خلاصه می‌شود:

  • آیا اصلا موثر بودن اخلاقا مهم است؟
  • جنبش دیگردوستی موثر در سال‌های اخیر چه چالش‌هایی داشته  و چه ملاحظاتی باعث رخ دادن این چالش‌ها شده است ؟
  • چه نقدهایی بر جنبش دیگردوستی موثر وارد است؟ و آیا می‌شود به نقدها پاسخ داد؟

دکتر محسن اسلامی (عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس و فعال در زمینه فلسفه دین و فلسفه اخلاق):

امروز به این می‌پردازم که مقدمه دیگردوستی موثر از کجا شکل گرفت و چه چارچوبی دارد؟ و اصلا چه اهمیتی دارد که درباره دیگردوستی موثر صحبت کنیم و نقد کنیم یا نکنیم؟ شاید از یک جهاتی واقعا خیلی سوال مهمی نباشد یا باشد. اینکه چرا مهم است که این دیدگاه را نقد کنیم شاید مهم‌تر از این باشد که اصلا آیا می‌شود این دیدگاه را نقد کرد؟ و بعد هم جریان‌بندی می‌کنیم. اما برای اینکه معلوم شود کل بحثی که پیش رو داریم بحث عجیب و غریبی نیست با دو مثال ساده شروع می‌کنیم. اولی با مثال برکه پیتر سینگر که 50 سال پیش آن را طرح کرده بود و ایده این است که فرض کنید که کسی در حال رد شدن است و کودکی در برابر دیدگانش در یک برکه در حال غرق شدن است؛ فرد می‌تواند آن کودک را نجات دهد و برای انجام این کار هیچ مانع خاصی نیست جز اینکه احیانا لباس او خیس می‌شود یا کفش و ساعت مچی‌اش را از دست خواهد داد و به نظر می‌رسد که او باید کودک را نجات دهد و اخلاق یعنی همین.

منظور ما از اخلاق چیز عجیبی نیست و اگر کسی در این موقعیت با ابراز تاسف رد شود و برود ما احتمالا از چنین کسی دلخور می‌شویم و علاقه‌ای به مصاحبت و معاشرت با چنین آدمی را نخواهیم داشت.

مثال دوم را شاید کمتر شنیده باشید؛ فرض کنید این آدمی که قصد نجات جان کودک را داشته وارد آب بشود و برود و ببیند که درون آب به جای یک کودک دو کودک هستند به نظر می‌رسد اگر در چنین شرایطی فقط یک کودک را نجات دهد و بیرون بیاید یک  مشکلی در کار او وجود دارد و این وضعیت عادی نیست.

مثال را کمی پیچیده‌تر کنیم فرض کنید که خانه‌ای آتش گرفته و رهگذری در حال گذر است که تخصصی ندارد و آتشنشان هم نیست و خیلی واضح است که اگر بخواهد وارد ساختمان بشود و بخواهد کسی را نجات دهد ممکن است آسیب ببیند و یا حتی بمیرد فرض کنید کسی خطر بکند و بزند به دل آتش و پس از آن به آتش زد ببیند که دو کودک آنجا در دل آتش است و او می‌تواند بدون هیچ معذوریتی هر دو کودک را نجات دهد اما اگر او یکی از این دو کودک را نجات دهد باز هم گویی یک مشکل وجود دارد و اگر این فرد هیچ ‌کاری نمی‌کرد و رد می‌شد ما او را شماتت نمی‌کردیم و حتی درکش می‌کردیم اما اگر برود هر دو کودک را نجات بدهد او را تحسین می‌کنیم ولی اگر یکی به دل آتش بزند با اینکه وظیفه او نیست اما فقط یک کودک را نجات دهد در اینجا احساسات ما پیچیده‌تر می‌شود.

کل بحث امروز حول همین دو مثال می‌چرخد و راهنمای ما خواهند بود که ایده پشت این حرف‌ها چیست و نقطه عزیمت و مواجهه با این دو مثال چیست.

اجمالا دیدگاه جریان و یا جنبش دیگردوستی موثر می‌گوید اوضاع جهان اوضاع خوبی نیست و مشکلات زیادی دارد. ایده این نیست که جهان جای بدی شده است بلکه خوب آن همین است که ما می‌بینیم و پر از مشکلات و شر است و حالا ما  در برابر این جهان پر از مشکل باید کاری کنیم و باید کار موثری بکنیم.

اما کمی مشخص‌تر که بخواهیم با این دیدگاه مواجه شویم باید سراغ تاریخ آن برویم و من فکر می‌کنم این تاریخ صرفا اهمیت تاریخی ندارد چرا که هنگام نقد این دیدگاه مهم است که بدانیم این دیدگاه از کجا شکل گرفته  و ریشه‌های آن چه بوده است.

ایده‌ای که می‌خواهم به آن بپردازم از سوی پیتر سینگر در سال 1972 مطرح شد و اتفاقی که در آن دوره افتاد این بود که به خاطر اتفاقاتی که در پاکستان و بنگلادش می‌افتد کشتگان و پناه‌جویان و فقر زیادی در آنجا وجود دارد و سینگر در مقاله‌اش می‌نویسد که چرا ما با این افراد توجهی نداریم چون سطح زندگی ما در حدیست که می‌توانیم کاری کنیم و برای ما هزینه‌ای ندارد. مثال‌هایی که او می‌آورد در سطح فردی نیست و در سطح اجتماعیست. مثلا می‌گوید استرالیا الان در حال ساخت سالن اپراست در حالیکه استرالیا مقدار کمی به پناه‌جویان کمک کرده است. سیاق بحث او فقط فردی نیست و در آنجا مثال برکه را می‌اورد و می‌گوید من یک اصلی داریم به نام اصل فداکاری و ایده این است که اگر ما با صرف هزینه خیلی کمی که قابل مقایسه با نتیجه نیست یک نتیجه خوبی را به دست بیاوریم باید آن کار را انجام دهیم. مثال برکه همین است که من لباس و کفش و موبایلم خراب می‌شود اما یک نفر از مردن نجات می‌یابد با صرف هزینه‌هایی که از لحاظ اخلاقی قابل مقایسه نیست با چیزی که به دست‌آوریم ولی همینجا سینگر می‌گوید: من بین دو خوانش از این اصل تفکیک ایجاد می‌کنم؛ یکی اینکه به ما بگوید که ما هر وقت بتوانیم هزینه‌ای کنیم که کمتر از نتیجه باشد باید این کار را بکنیم بعد برای ما سوال پیش می‌آید که اگر من می‌خواستم آن کودک را نجات دهم و دستم قطع می‌شد هم باید این کار را می‌کردم اگر دو دستم قطع می‌شد چطور؟ و …

سینگر خیال خود را راحت می‌کند و می‌گوید من در این باره حرف نمی‌زنم من از یک روایت ضعیف از اصل فداکاری دفاع می‌کنم؛ وقتی هزینه‌ای که می‌پردازیم خیلی کم است و چیزی که به دست می‌آوریم خیلی زیاد است اینجا باید این کار را بکنیم. همه کسانی که مقاله سینگر را مطالعه می‌کنند احتمالا زندگی‌تان قدری خوب است که می‌توانید مقاله بخوانید بنابراین شما به قدری توانمند هستید که با یک خرید یا تفریح کمتر بتوانید کاری کنید که جان یک نفر را نجات بدهد. آنچه در مقاله سینگر مهم است این است که خود را درگیر دعواهای نظری اخلاقی نمی‌کند و سعی دارد حتی‌الامکان خنثی باشد. ما مستقل از مقاله می‌دانیم که سینگر فایده‌گراست اما نمی‌خواهد بگوید چون فایده‌گرا هستیم پس باید این نتایج را قبول کنیم سعی او بر این است که بگوید شما هر نظریه اخلاقی‌ای که داشته باشید مثال برکه را می‌توانید بپذیرید. این مقاله را بیشتر دانشجویان فلسفه می‌خواندند ولی مقاله ساده و جذابی بود و بقیه هم آن را می‌خواندند و سینگر به خاطر نظراتش در زمینه گیاهخواری آدم معروفی شده بود.

بعد از او پیتر آنگر کتابی با نام living high and giving die نوشت یعنی شما خوش زندگی کنی اما اجازه بدهی تا دیگران بمیرند. او در این کتاب کمی سیستماتیک‌تر و روشن‌تر حرف‌های سینگر را بیان کرد و می‌خواست بگوید درک ما از باید و نباید همیشه درک درستی نیست؛ فکر نکنید که اگر سینگر به شما می‌گوید که خیریه مثل نجات بچه از برکه است ولی شما اینطور فکر نمی‌کنید پس لابد نتیجه غلطی است آنچه به نظرتان می‌رسد معمولا درست نیست. او یک دفاع مفصل در حد یک کتاب از ایده‌های سینگر کرد ولی بحث فلسفی بود و آنقدری توجه عموم را جلب نکرده بود؛ بنابراین هنوز دیگردوستی موثر شکل نگرفته بود. اتفاق زمانی می‌افتد که در سال 2009 تعدادی از دانشجویان در آکسفورد انجمنی با نام  giving what we can  راه می‌اندازند و در اینجا دیگردوستی موثر در حال شکل‌گیری است چون شکل سازمان‌یافته پیدا می‌کند. ویلیام مکنسی و تو بی اور که هر دو نویسندگان مهمی هستند، مرکزی در همین فضا راه‌اندازی کردند آنها از فیلسوفان دعوت می‌کردند تا سخنرانی کنند و خودشان برای دانشجویان جلسه می‌گذاشتند و آنها را ترغیب می‌کردند تا 10 درصد از درآمد خود را به خیریه‌ها کمک کنند.

نکته جالب دیگری که به ایده دیگردوستی موثر شکل می‌دهد کمی بعد از آن است با پروژه 80 هزار ساعت. همان آدمها که می‌گفتند هر قدر می‌توانیم کمک کنیم به این توجه دادند که ما همگی در طول زندگی خود 80 هزار ساعت را به یادگیری یک سری مهارت‌ها اختصاص می‌دهیم تا بتوانیم کاری کنیم و آن را ادامه دهیم. ایده اینها این بود که بیایید با این زمان خود یک کار خوب مفید و اثرگذار بکنیم. آنها در یک سایتی با افراد مصاحبه می‌کردند و پس از استعلام توانمندی‌ها به افراد پیشنهاد شغلی می‌دادند و به افراد می‌گفتند تو با اینهمه توانمندی چرا کار با درآمد بالاتری نمی‌کنی تا بتوانی به یک خیریه کمک بیشتری کنی. آنها به آدمها کمک می‌کردند که کار مفیدی با زندگی خود کنند، شغل خوبی را انتخاب کنند و بعد در همان سال اینها تجمیع شد و مرکز دیگردوستی موثر راه‌اندازی شد و حالا دیگر جنبشی با اسم و رسم داریم که متفکران و استراتژیست‌های خود را دارد و … و حول این جنبش سازمان‌های دیگر را نیز می‌شود دید. مثل give well به شما خیریه‌های خوب را معرفی می‌کند و یا یک گروهی به وجود آمد که از پژوهش‌های ثمربخش حمایت می‌کند و گروه دیگری پژوهش‌های قابل حمایت را به اینها معرفی می‌کند. و اینگونه شد که کم‌کم جنبش دیگردوستی موثر شکل گرفت. آیا اتفاق خاص یا ایده خاصی پشت این جنبش بود؟ واقعا شاید چنین نبوده است استدلال یا فکر جدیدی نیست و در میان فایده‌گراها شبیه این وجود داشته است و البته این هم چیز عجیبی نیست. مثلا گیاهخواری هم طبق مبانی فایده‌گرایی شکل گرفت و از یک وقتی تبدیل به جنبش شد. اینکه چرا یک وقتی این اتفاق می‌افتد را می‌توان به عنوان پرسش مطرح کرد اما درباره اینکه چه می‌شود که جنبش دیگردوستی موثر شکل می‌گیرد ایده این است که فرض کنید که ما میان علم پایه و کارهایی از جنس مهندسی تفکیک قائل شویم. دیگردوستی موثر از جنس مهندسی است و قرار نیست ایده جدیدی را مطرح کند بلکه قرار است کار جدیدی کند. در اینجا چیزهای متمایزی وجود دارد. یک وجه متمایز این است که اینها تاکید زیادی روی سازماندهی و شبکه‌سازی دارند. مثلا این دانشجوها در آکسفورد کاری کردند و با فاصله کمی هاروارد و دیگر دانشگاه‌ها هم کردند.

چیز دیگری که ماجرا را متفاوت می‌سازد تاکید روی موثر بودن و اثربخشی است. این از کجا می‌آید؟ شما برای اینکه یک سگ تربیت کنید که بتواند به یک نابینا کمک کند باید 40 هزار دلار هزینه کنید. پرسش این است که با این مبلغ چه کارهای دیگری می‌شود کرد؟ مثلا ممکن است بتوانید جان 8 نفر را نجات دهید. کدام مهم‌تر و موثرتر است؟ اینکه 8 نفر نمیرند یا اینکه زندگی یک نفر کمی بهتر شود؟

ایده اولیه این بود که شاید چیزها آن طوری که به نظر ما می‌رسد نباشد در اینجا خود را نشان می‌دهد. خیریه یک کار واقعی و جدی است پس بیاید این موضوع را با حساب و کتاب بهتری پیش ببریم. ایده جدیدی در کار نیست اما اتفاقی که می‌افتد این است که در حوزه سیاستگذاری مفهوم شاهدسازی مطرح شده است. پرسش این است که مگر قبلا چه می‌کرده‌اند؟ ایده این است که اکنون ابزارها داده‌ها و کلان‌داده‌های جدیدی داریم روش‌های تحقیق جدید و سازمان‌ها بزرگی داریم که می‌توانیم به شواهد توجه کنیم و ایده متمایز دیگردوستی موثر این است که در حوزه خیریه از این پژوهش‌ها استفاده کنیم و اصلا بنشینیم پژوهش کنیم ببینیم چه کاری کنیم موثرتر است؟ بنابراین موثر بودن یک اهمیت ویژه دارد. اینها وجه تمایز بودند.

کل تصویری که من طرح کردم می‌گوید که ما یک جریان خیریه داریم شبکه مشخصی در سطح دانشگاه‌هالی دنیا  دارد؛ حامیان آن یا عموما دانشگاهی هستند یا کسانی‌اند که ثروتمندند. آنچه برای ایشان مهم است این است که اینها حیوانات غیرانسان برای اینها مهم است. سوال این است که ما چه کار کنیم مهم است؟ مهم‌ترین مشکل دنیا چیست؟  ما در کجا می‌توانیم اثرگذاری بیشتری داشته باشیم؟ برای این جریان حیوانات غیرانسان جزو مهم‌ترین چیزها هستند. بنابراین یک بخشی از ماجرا برای اینها مهم است که به حیوانات غیرانسان می‌پردازند. یک بخشی از کار دیگری که اینها می‌کنند در سطح بهداشت جهانی است منشا ایده کجاست؟ کشورهایی که سطحی از رفاه را دارند و توجه ایشان به فقر و سلامت قاره آفریقا بیشتر جلب می‌شود و آنها بخشی از پول خود را صرف سازمان‌دهی می‌کنند. وجه دیگری که الان پررنگ‌تر شده نگاه به آینده است که بعدا چه خواهد شد؟ ما خود را برای بعدا باید آماده کنیم. بخشی از ماجرا از قدیم بوده است مثلا در فصل آخر کتاب پیتر سینگر که در 2015 چاپ شده به یک سری از مشکلات آینده اشاره شده مثلا به این اشاره شده است که شاید بیوتروریسم به خاطر آزمایشگاه‌ها همه‌گیر شود؛ خطری که بشر را تهدید می‌کند و ما باید برای آن آماده شویم. یا ممکن است یک پاندمی طبیعی داشته باشیم یا ممکن است هوش مصنوعی به جایی برسد که از تسلط ما خارج شود یا یک سناریوی علمی تخیلی بشود که ما باید خود را برای آن آماده کنیم. یا شاید یک روزی گرمایش زمین طوری بشود که زمین قابل سکونت نباشد و یا یک چیزی به زمین اصابت کند و همه نابود بشویم. اینها برایشان الان خیلی مهم است که بشر منقرض نشود؛ بنابراین بخشی از منابعی که این جنبش دارد صرف این می‌شود که بشر منقرض نشود. چرا این مسئله اینقدر مهم است؟ این ایده‌ها به درگ کارفیلد برمی‌گردد که بر این جریان تاثیرگذار است. اینها در پاسخ می‌گویند اگر یک میلیون آدم بمیرد خیلی بد است؛ اگر یک میلیارد باشد خیلی خیلی بدتر است و همینطور تعداد زیاد می‌شود و سهمگین‌تر می‌شود. انقراض بشر اما یک چیز بسیار شرتریست شری غیرقابل مقایسه است و انگار همه چیز تمام می‌شود و سطح ماجرا کلا عوض می‌شود. این ایده برای دیگردوستان موثر مهم است بنابراین بخش زیادی از منابع خود را صرف این کارها می‌کنند و نتیجه این است که درک اولیه آدمها از خیریه این است که به گرسنه‌ها غذا می‌دهیم کمک می‌کنیم آدمها درس بخوانند این دیدگاه کم‌کم به این سمت می‌رود که ایلان ماسک که در فضای دیگریست که می‌گوید ما داریم برای آینده بشر کار می‌کنیم یا اینها وقت خود را برای حیوانات غیرانسان صرف می‌کنند و عده‌ای ممکن است بگویند اینکه موضوع چندان مهمی نیست. ماحصل ترکیبی است که خیلی آشنا نیست و انگار متفاوت از درک آدم‌هاست.

حالا به ابعاد این دیدگاه توجه کنیم. دیگردوستی موثر چه دیدگاهیست؟ چه می‌کند؟ با مورد دوم شروع کنیم. آیا اینها می‌گویند کار خیریه وظیفه است؟ مقاله‌ای که سینگر نوشته بود قدیم‌تر این بود که می‌خواست آدم‌ها را متقاعد کند که وظیفه است اما جنبش دیگردوستی موثر اصلا در این گفتمان خود را معرفی نمی‌کند یعنی سعی نمی‌کند به آدمها بگوید که وظیفه تو این است که کمک کنی. آنها در سطح تبلیغاتی می‌گویند ما باید کاری را بکنیم که موثر باشد و اگر بخواهیم به آدمها مدام این حرف را بزنیم شاید اثرگذار نباشد و شاید اثرگذارتر این باشد که به آدمها بگوییم شما این امکان و این فرصت را دارید تا با پولی که فلان کار را می‌کنید جان یک آدم را نجات دهید چرا این کار را نمی‌کنید؟ یعنی ادبیاتی که آنها تعریف می‌کنند لزوما همیشه اخلاقی نیست. چرا؟ ایده این است که ما در این باره تحقیق کرده‌ایم و از آدم‌هایی که به ما پیوسته‌اند پرسیده‌ایم که شما خودتان را چگونه توضیح می‌دهید. مثلا تحقیق کرده‌ایم که اگر چگونه تبلیغ کنیم آدم‌ها بیشتر تحت تاثیر قرار می‌گیرند و چیزهایی از این دست. آنها با دیدگاه موثر بودن خود را تعریف می‌کنند اما نزد خود استدلال اخلاقی می‌کنند چرا سازمان ما موثر رفتار می‌کند؟ چون موثر بودن وظیفه سازمان است اما برای تبلیغات لازم نیست از واژگان اخلاقی استفاده کنیم.

نکته دوم ایده این است که خیریه برای من نیست و من نباید کار خیریه کنم تا تهذیب نفس کرده باشم تا آدم بهتر و فضیلت‌مندی بشوم. اصلا برای دیگردوستان موثر شاید این مهم نباشد که من چه وضعیتی دارم. پارفیلدز در یکی از سخنرانی‌های خود برای بچه‌های giving what we can مثال ویتگنشتاین را می‌زند ؛ ویتگنشتاین ثروتمند بود و ثروتش را به تمام آشنایان و غیرآشنایان بخشید. پارفیلدز می‌گوید این خیلی خودخواهانه است چون تو پول خیلی زیادی داری و به هر دلیلی احساس می‌کنی می‌خواهی رها شوی اما باید با پول خود یک کار موثر کنی مسئله این نیست که تو راحت بشوی چون مسئله شخص تو نیست بلکه مسئله این است که چه کاری می‌شود کرد. این ایده مهم است مثال دیگر آن این است که برای این افراد این مسئله نیست که شما شخصا بروید و کار خیر بکنید بلکه خیلی وقت‌ها ایده این است که کار موثرتر این است که شما پول بدهید و کاری نداشته باشید. ایده این افراد این نیست که شما یک معلمی در یک روستا بشوید و با آدم‌های آنجا سروکله بزنید بلکه ممکن است شما صاحب شغلی با درآمد بیشتر بشوید و بتوانید به 20 معلم حقوق بدهید که بروند و آن کارها را بکنند بنابراین این الگو خود را مدام نشان می‌دهد و این تاثیر می‌گذارد روی دیدگاه شما بر روند کار یک سازمان خیریه. مسئله این است به آدمها بگویید پول را ماه به ماه بیا و بپرداز یا اینکه ماه به ماه از حساب تو کسر می‌کنیم. یک کار موثر است و یک کار تاثیر بیشتری روی خود فرد می‌گذارد و حس بهتری به فرد می‌دهد. برای دیگردوستان موثر حس و حال ناشی از یک کار خیر مهم نیست بلکه مهم این است که گرسنگی و بیماری و رنج کمتر بشود.

به چه کسی کمک کنیم؟ در اینجا نیز چرتکه می‌اندازند و می‌گویند نه به یک خیریه که یک سری آدم خیلی پاکدست مهربان و صادق آن را می‌گردانند بلکه به خیریه‌ای که موثر باشد؛ یعنی به اندازه پولی که می‌گیرد مفید باشد و جان انسان را نجات بدهد. شاید یک خیریه پول زیادی را به یک سری مدیر کاربلد بدهد و آنها آدمهای خیرخواهی هم نباشند اما کار خود را بلدند و باعث می‌شوند خیریه در مجموع بهتر کار بکند. شاید این خیریه بهتر از خیریه‌ای باشد که خیلی خیرخواهند اما بلد نیستند با پول خود کار کنند و در نهایت کمکی به بهتر شدن وضع دنیا نمی‌کنند. دیگردوستان در توصیه‌های خود نیز این را لحاظ می‌کنند.

دو نکته دیگر باقیست یکی درباره فایده‌گرایی و دیگری درباره موثر بودن. تمام این حرف‌ها به خاطر این است که موثر باشیم. چرا موثر باشیم؟ به خاطر مثال دوم. چون وقتی خیلی ساده می‌توانید یک کار بهتر را بکنید چرا آن کار بهتر را نکنید؛ همین. یعنی استدلال فایده‌گرایانه می‌خواهد که ما بهترین کار را بکنیم اگر شما به دل آتش زدید که کمک بکنید و دیدید که آنجا دو نفر هستند پس باید جان دو نفر را نجات بدهید چرا این کار را نکنید؟ خیلی واضح است. البته دیگردوستان لزوما از این استدلال اینقدر صریح استفاده نمی‌کنند و ایده آنها این است که ما به شما توضیح می‌دهیم که با چه مبلغ و با کدام خیریه چه کاری را می‌توانید  انجام دهید. شما باشید کدام را انتخاب می‌کنید. در تبلیغات از واژه‌های اخلاقی استفاده نمی‌کنند اما یک استدلال اخلاقی در پشت آن است.

و نکته آخر: آیا اینها همه یک جور فایده‌گرایی است؟ یعنی دیگردوستی موثر یک جور کاربست دیدگاه اخلاقی فایده‌گرایی در زمینه خیریه است؟ اینطور نیست. مدافعان ایده تاکید می‌کنند که مبنای ما فایده‌گرایی نیست و ایده‌ای که ما داریم با هر نظریه اخلاقی تقریبا کار می‌کند. منتقدان دیگردوستی بیشتر متمایل‌اند که بگویند آنها فایده‌گرا هستند و چون فایده‌گرایی این ایراد را دارد شما هم این ایراد را دارید. دیگردوستان موثر تاکید دارند ما فایده‌گرایی را خیلی دخیل نکرده‌ایم و حرف‌های ما تا حد زیادی خنثی است نسبت به دیدگاه‌های مختلف. نکته جالب این است که حتی اگر برخی از کسانی که از دیگردوستی موثر دفاع می‌کنند بگویند که استدلال ما فایده‌گرایانه است می‌توانیم استدلال کنیم که اینطور نیست. یعنی ما می‌توانیم دفاع بهتری با تعهدات کمتری از آنها داشته باشیم.

بنابراین از این بحث می‌گذریم. یک دیدگاه در حوزه خیریه داریم و قرار است که آن را ارزیابی کنیم. ولی من فکر می‌کنم که اصلا چرا این کار را بکنیم؟ چرا دیگردوستی موثر برای ما مهم است؟ چرا درباره آن حرف بزنیم؟ خصوصا که در یک سیاق عملی داریم این سوال را می‌پرسیم. یعنی واقعا انگار دغدغه خیریه را داریم با این جنبش آشنا شده‌ایم و می‌خواهیم درباره آن حرف بزنیم. در گام اول دو چیز ار از هم تفکیک کنیم: دیگردوستی موثر چه اهمیتی دارد و هم بعدا در بحث ارزیابی از آن استفاده کنیم. دیگردوستی موثر را دو جور می‌توان فهمید: یکی اینکه یک جنبش انضمامی است این جنبش انضمامی آن است که سینگر، ویلیام مکنزی و توبی اورد در آن مهم هستند و سایت give well  برای آنهاست و … و افراد خاصی به آن متعلق‌اند؛ حامیان خاصی دارد و … .

ایده دیگری داریم و آن این است که دیگردوستی موثر یک دیدگاهیست در حوزه خیریه که ما باید موثر باشیم و باید توضیحاتی بدهیم. اینها را کاملا می‌شود از هم تفکیک کرد حتی خود نیز گاهی این کار را می‌کنند مثلا ممکن است شما ایده‌های دیگردوستی موثر را قبول کنید ولی یک جاهایی با این جریان اختلاف داشته باشید مثلا شما به هر دلیلی سایر حیوانات برایتان مهم نباشد و می‌توانید دوباره خیلی از همین حرف‌ها را بزنید و  استدلال بیاورید.

فزض کنید اینها را تفکیک کردیم حالا حرف زدن درباره دیگردوستی موثر چه اهمیتی دارد؟

من فکر می‌کنم هر دو اینها هم به عنوان دیدگاه و هم به عنوان جنبش برای ما مهم است چون مدخل بسیار خوبی هستند به یک چارچوب کلی‌تر مطالعات خیریه و این خیلی مهم‌تر از خود دیگردوستی موثر مهم‌تر است. در یک فضای خیریه ما یک سری فرد داریم که فکر می‌کنند آیا کمک بکنند یا نه ؟ به کدام خیریه کمک کنند؟ و یک سری سازمان داریم. سازمان‌های خیریه انواع و اقسام دارند که ممکن است که برخی از آنها کاری به آدمها نداشته باشند و به فقط به خود سازمان خیریه کمک کنند؛ بعد یک سری محقق دارند کار پژوهشی می‌کنند فیلسوف؛ اقتصاددان؛ روانشناس؛ کارآفرین و… هستند ولی دغدغه خیریه دارند و به پروژه‌های مرتبط با خیریه می‌پردازند. یک سری کنشگر هم سعی می‌کنند آدمها را به خیریه‌ها وصل کنند یا روی سیاستگذارها تاثیر بگذارند و آنها هم جای خود را دارند. این لیست کامل و دقیق نیست. اما ما یک فضایی داریم که خیریه در آن محقق می‌شود و در این فضا عوامل مختلفی دخیل‌اند هم افراد انسانی و هم انواع سازمان‌ها را داریم. دیگردوستی موثر به عنوان یک ایده رویکرد منسجمی به ما می‌دهد که درباره همه اینها فکر بکنیم و این خیلی جالب است و ما به اندازه کافی به این توجه نداریم و کلا نیز مطالعات خیریه به تعبیری که من می‌خواهم بگویم ادبیات مشخص و شسته و رفته‌ای ندارد؛ چیزی که شاید بخشی به واسطه همین دیگردوستی موثر توجه ما را جلب می‌کند. در نظر داشته باشید دیگردوستان موثر درباره اینکه یک سازمان خیریه باید به کجا کمک کند حرف می‌زنند یعنی اولویت‌بندی فعالیت‌ها چه باشد. همین دیگردوستان موثر درباره اینکه یک سازمان خیریه چطور باید تبلیغ کند هم حرف می‌زنند و اینها خیلی با هم فرق دارند مثلا در یک حوزه به استفاده از حساب و کتاب اخلاقی توصیه می‌کند و در جایی دیگر خیر. یعنی ما یک رویکرد منسجمی داریم تا بتوانیم درباره کل یک فضای خیریه فکر بکنیم. از این جهت ایده دیگردوستی موثر مهم و جالب است.

حالا این جنبش انضمامی چه اهمیتی دارد؟ به نظر من این جنبش یک تجربه واقعی و موفق است و ما می‌توانیم به آن فکر کنیم. اینها در دنیا پول زیادی را به خود اختصاص داده‌اند؛ منابع مالی بزرگ و تجربه جالبی دارند. مخاطب اینها در فضای دانشگاهیست و مدل تبلیغات آنها اینگونه است که استندی را در گوشه شهر نصب نمی‌کنند یا خودشان مستقیما به کسانی که توانایی مالی دارند دسترسی پیدا می‌کنند یا در مجلات نسبتا فرهیخته عمومی مقاله می‌نویسند یا در جاهای خاصی سخنرانی می‌کنند یعنی تجربه منسجمی دارند از نحوه کار خود. آنها عقبه فکری و تبلیغات خاص خود را دارند. بنابراین از جهتی خیلی برای ما مهم نیست که دیگردوستی موثر جنبش موفقی بوده یا خیر آنچه برای ما مهم است ایده است اما از این جهت که یک تجربه انضمامیست و برای هر کسی که دغدغه حوزه خیریه را دارد مفید است. می‌توانید به عنوان سازمان؛ متفکر و … اینها را بررسی کنید.

اینکه ما درباره دیگردوستی موثر حرف می‌زنیم مهم است از این جهت که مطالعات خیریه برای ما مهم است و مطالعات خیریه آن چیزی است که برای ما مهم‌تر است و هدف ما این است که کاری در یک فضای کلی‌تر بکنیم. با این مقدمه می‌توانیم کمی درباره نقدهای وارد بر دیگردوستی موثر نیز بپردازیم. پیشنهاد من این است که بحث‌های انتقادی درباره دیگردوستی موثر را می‌شود در سه دسته گنجانید:

  1. یک سری ایرادها از جنس این است که می‌گویند کاری که دیگردوستان موثر می‌گویند موثر نیست مثلا اینکه می‌گویند برو شغل پردرآمد داشته باش تا از آدم‌های بیشتری حمایت کنی تاثیرات بدی دارد. احتمالا دیگردوستان می‌گویند اگر چنین شواهدی دارید پس بروید و کار موثرتر را انجام بدهید.
  2. نقد دیگر این است که رویکرد دیگردوستان خیلی فردی است و تاکید بر فرد است در حالیکه ساختارها و سازمان‌ها تاثیرگذارترند و سیاستهای کلان. در اینجا دیگردوستان موثر احتمالا می‌گویند بالاخره از یک جایی باید شروع کرد و این کار فردی بخشی از این است که ما بخواهیم تغییر بزرگتری ایجاد کنیم و در کنار همه اینها کاری که شما می‌کنید بسیار کم‌هزینه است. کاری را انجام بده که با موثر بودن منافاتی نداشته باشد.
  3. خیلی‌ها به دیگردوستان موثر احساس منفی دارند چون اینها کسی را که کار خیر زیاد می‌کند می‌ستایند و یک عده شهودشان از این موضوع اذیت می‌شود. اما اینها می‌گویند شما می‌توانی کار بهتری بکنی اگر پول بیشتری داشته باشی و این واقعیت دنیاست و ما بهتر آن است که کار بهتری را انجام بدهیم. و البته فلسفه اخلاق اینجا به کار می‌آید مثلا کار خوب زیاد کردن یک داستان است و ستودنی بودن یک کار دیگر است. دیگردوستان موثر در گفتمان خود این را ندارند که چه افرادی را باید بستاییم یا آدم‌های خوب اخلاقی چه کسانی‌اند. آنها توضیح می‌دهند که آدم ثروتمند می‌تواند آن کار بهتر را انجام بدهد  اما این بدان معنا نیست که لزوما آن آدم ثروتمند بهتر از بقیه است.
  4. غفلت از حال و اختصاص یافتن مطالعات دیگردوستان موثر راجع به آینده ایراد دیگریست که بر آنها وارد می‌شود و گویی حواسشان به حال نیست.

دسته اول ایده این است که تو به دیگردوستان موثر می‌گویی که این کاری که می‌کنی موثر نیست و او یا توضیح می‌دهد که به این دلایل موثر هست و یا می‌گوید پس برویم کاری را که تو می‌گویی موثر است را انجام بدهیم.

به نظر می‌رسد که ابعاد دیگری وجود دارد که می‌توان با آنها به دیگردوستی موثر خرده بگیریم یا با آنها وارد بحث بشویم به تعبیری در جاهاییست که ابهام وجود دارد و درباره آنها حرف نزد ه است. بسیاری از توصیه‌های دیگردوستان موثر خلاف برداشت اولیه ماست و این مضمون مکرریست و این ایده نگران کننده است چراکه ما در فلسفه اخلاق ایده‌ای داریم مبنی بر اینکه محافظه‌کاری درست محافظه‌کاری به این معنا ما چیزهایی که به نظر ما می‌رسد نباید خیلی دور بشویم چون نقطه عزیمت ما چیزی بود که به نظر ما می‌رسید. ما یک مثال برکه را زدیم و اینجا بر اساس آنچه به نظر ما می‎‌رسید استدلال کردیم و اینکه بعدا بخواهیم خلاف این را بگوییم باید یگ توضیحی بدهیم و این چیزیست که فایده‌گراها در دیگردوستی موثر با آن درگیرند.

در مورد زندگی خوب باید بیشتر حرف زد. منظور من این است که هدف ما این است که جهان را جای بهتری بکنیم چگونه؟ مثلا به بهتر شدن زندگی آدمها کمک کنیم. اما زندگی خوب یعنی چه؟ ما یک درک خیلی خوب از زندگی اولیه داریم و اصلا منظور حرف من بررسی شکاکانه نیست اما در زندگی خوب می‌شود چیزهای مختلفی را از هم تفکیک کرد مثلا زندگی‌ای که اخلاقیست و طبق اصول اخلاقی است؛ زندگی خوب به معنای یک زندگی معنادار مثلا یک کنشگر سیاسی که مشقت زیادی را متحمل می‌شود و به یک معنا زندگی‌اش خیلی سخت است واقعا زندگی خوبی نیست اما طندگی معناداریست. معناداری انگار یک جور زندگی خوب است که با زندگی سالم فرق می‌کند و بعد یک معنای متعارفی شبیه بهروزی زندگی داریم که به سالم‌زیستی اشاره دارد. اینها با هم فرق دارند. اینکه نسبت اینها و روابط این زندگی‌ها با هم چیست را باید درباره‌اش حرف زد. خیلی دیدگاه دیگردوستی موثر دراین باره پرورده نیست یعنی یک درک متعارفی به ما می‌دهند و منظورشان رنج است و یک ملاکی میدهند که ما گزینه‎‌ها را مقایسه کنیم. ولی همچنان درباره قیدهای مربوط به بهتر کردن زندگی آدمها حرف نمی‌زند. ما غیر از اینکه برایمان مهم است که زندگی خودمانو دیگران خوب باشد برایمان مهم است که خودآیینی داشته باشیم و خودمان کنترلی روی زندگی خودمان داشته باشیم و بعد گاهی ملاحظاتی از این دست با اینکه بیماری ما کم شود سازگار نباشد ما تا کجا حق داریم آدمها را هل بدهیم که زندگی آنها خوب شود؟ یا اگر تعارضی باشد چطور باید حل کنیم؟

دیگردوستی موثر در جاهایی با مشکلات فنی مواجه است که از جنس اشکالات دسته اول نیست که بخواهیم درباره‌اش نزاع مصداقی کنیم ولی یک جاهاییست که باید درباره آن توضیح بدهند.

یک مثال این است کودکی در برکه در حال غرق شدن است و شما در حال رد شدن می‌خواهید بروید او را نجات بدهید و در لحظه آخر یادتان می‌آید که ساعتی که به دست دارید گران‌قیمت است و ضد آب نیست و ممکن است خراب بشود و بعد شما چون خیلی به اصول اخلاقی خود متعهد هستید ممکن است با خود فکر کنید که شاید اگر این ساعت را بفروشید و پول آن را به خیریه بدهید ممکن است به جای یک نفر جان 4 نفر را نجات بدهید  و بعد آن کودک را رها می‌کنید و می‌روید ساعت را می‌فروشید و 4 نفر را نجات می‌دهید و این خیلی عجیب است.

این یک دعوای مصداقیست اما گاهی واقعا این یک اشکال جدیست که مصداقی نیست اما پروردندیست.

دو دسته چالش بزرگتر داریم و من فکر می‌کنم آن قسمت که مهم‌تر است این دوتاست یکی این است که اهمیت مطالعات توسعه و تجربه خیریه  در دهه‌های گذشته است که منشا آن در کشورهای با اوضاع نسبتا خوب است که به کشورهای دیگر توجه داشتند.

کلا دیگردوستی موثر یک طنین جهانی دارد و در مقیاس جهانی فکر می‌کند و مثلا به یک سری کشورها در قاره آفریقا می‌خواهد کمک کند و بعد یک سری محقق توسعه و اقتصاددان داریم که می‌گویند کاری که این دیگردوستان موثر می‌کنند معلوم نیست که موثر باشد و اصلا شاید مضر هم باشد. فرض کنید که سازمان خیریه در کشوری که اوضاع نابسامانی دارد می‌خواهد مشکل گرسنگی را برطرف بکند کشوری که اوضاع نابسامانی دارد احتمالا نظام سیاسی سالمی ندارد و بنابراین نهادهای درست و حسابی ندارد. منتقدان می‌گویند کمک‌های خیریه در این سطح باعث ضعیف‌تر شدن این کشورها می‌شود چون دولت آنها از یک مسئولیتی شانه خالی می‌کند و منابع خود را خرج اینها نمی‌کند و کارهای بد خود را با تمرکز بیشتری انجام می‌دهد. پس این چه کمکی است؟ توسعه به نهادهای داخلی یک کشور و به توانمندسازی افراد ربط دارد و این نوع خیریه ممکن است مضر باشد و واقعا کار بدی باشد. این یک رده از نقدهاست که توجه ما را جلب می‌کند و با ایده دیگردوستی موثر سازگار است چرا که دیگردوستان می‌گویند کار موثر را بیاب و انجام بده و آنها مدل‌های مختلفی از خیریه‌ها را پیدا و معرفی می‌کنند. شما وقتی مطالعات خیریه را جدی بگیرید می‌دانید که بخشی از کاری که باید بکنید این است که تحقیق بکنید. شما باید منابع خود را صرف این کنید که چه کار باید بکنید و خیریه فقط این نیست که غذا بدهید دست کسی و همه چیز قرار است خیلی پیچیده باشد و این یک دسته نقد است که مهم‌تر و مبنایی‌تر است. رده دیگری از نقدها اینگونه است که به نظر می‌رسد که دیگردوستی موثر به همه جنبش‌های خیریه و آزادی‌خواه پیش از خود بی‌توجه است و این در سیاق جهانی بیشتر خود را نشان می‌دهد مثلا شما تجربه‌هایی مثل جنبش‌های مختلف علیه نژادپرستی را دارید فمنیست‌ها را به عنوان نهادهای انضمامی دارید اما دیگردوستان به اینها کاری ندارد؛ به سنت‌های بومی و دینی کاری ندارد. ادبیات دیگردوستی موثر ادبیات تنکی است به این معنا که ریشه خاصی ندارد و در سطح انتزاعی خاصی کار می‌کند که موجب واکنش منفی از سوی جنبش‌های دیگر شده است. مثال اینکه این جنبش به وضعیت سایر حیوانات خیلی حساس است و یکی از نتایج آن این بوده که در سال‌های اخیر که گوشت آزمایشگاهی یا گوشت واقعی که در آزمایشگاه تولید می‌شود مورد توجه این جنبش واقع شده است و آنها یک سری مواد از جنس گیاه تولید کرده‌اند تا کسانی که اصرار به گوشتخواری دارند آن را بخورند. تلاش‌ دیگر این است که گوشت واقعی تولید کنیم اما حیوانات بابت آن آسیب نبینند؛ دامداری صنعتی نداشته باشیم و …

دیگردوستان موثر در مجموع از چنین جریانی حمایت کرده‌اند گویی که این راهکار میانه موثر است و نمونه آن را شاید شنیده باشید که چند ماه پیش پیتر سینگر بعد از سال‌ها گوشت خورده است که از همین گوشت‌ها بود. سینگر می‌خواهد موثر باشد و می‌گوید من که نمی‌توانم گوشتخوارها را گیاهخوار کنم اما تبلیغ کنم که اینجور گوشت را بخورند با صرف هزینه بیشتر آزار کمتری را به حیوانات تحمیل کنند. ولی جریان‌هایی که در حوزه‌های اخلاق و حیوانات کار می‌کنند به شدت واکنش تندی نشان می‌دهند چون ما گفتمان‌های دیگری درباره حیوانات داریم و آنها احساس می‌کنند دیگردوستان به این تجربه‌ها توجهی ندارند بنابراین بسیاری از نقدهای وارد بر دیگردوستی طنین خصمانه‌ای دارند و آن هم به خاطر این است که توجهی به جنبش‌های پیش از خود ندارد و تعاملی با آنها ایجاد نمی‌کنند.

ما از چه منظری می‌خواهیم دیگردوستی موثر را نقد کنیم و خوب است به فضای خیریه خود فکر کنیم و ببینیم آیا الگوها و گفتمان‌های متمایزی داریم یا خیر.

نتیجه‌گیری: ایده و جنبش دیگردوستی موثر باید از هم تفکیک بشود و هر دو برای ما آموزنده هستند ایده به خاطر اینکه توجه ما را به یک حوزه مطالعاتی جلب می‌کند که خیلی پیچیده و بین رشته‌ایست؛ جنبش هم چون یک جنبه مشخص انضمامی دارد که تا حد خوبی توفیق هم داشته است. هیچکدام از این حرفها معنایش این نیست که دیگردوستی موثر نتوانسته به ما یک دفترچه راهنما بدهد؛ ما هم چنین انتظاری نداریم و مهم‌تر این است که ما به اینکه زیست‌بوم خیریه و اکوسیستم خیریه وجود  دارد و باید قوی باشد و این توانمندی باید در کنشگر، پژوهشگر، سازمان و …. باشد.

لینک کوتاه مطلب:

https://alefbayefarda.ir/?p=4002

مطالب مرتبط