جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گزارش پنجمین نشست از سلسله نشست های خیر و خرد

پنجمین نشست خیر و خرد برگزار شد

پنجمین نشست از سلسله نشست های خیر و خرد با موضوع ” شفافیت در سازمان های مردم نهاد”، روز سه شنبه 25 آذر ماه به همت موسسه خیریه دارالاکرام و همکاری نشر نی برگزار شد.

آقای رضا درمان، عضو هیئت مدیره و مدیر عامل شبکه ملی موسسات نیکوکاری و خیریه سخنرانی این جلسه را برعهده داشت. آقای درمان در موسسات خیریه مختلف از جمله “جامعه همیاری” در سمت مدیر عامل فعالیت داشته و کارگاه های آموزشی در حوزه درآمدزایی موسسات طراحی نموده اند که تاکنون بیش از 50 بار در سطح کشور ارائه شده است. ایشان در حوزه سازمان های مردم نهاد  و مشاوره مدیریت دارای کتاب ها و تالیفات متعدد هستند و در حال حاضر در کنار مدیران عامل و هیئت مدیره های موسسات مردم نهاد به عنوان مشاور حضور و فعالیت دارند. 

در این نشست که به صورت آنلاین برگزار شد، پس از قرائت قرآن، ابتدا ساره عظیمی مجری برنامه مرور کوتاهی بر چهار نشست قبلی داشت. وی در ادامه درباره فعالیت های موسسه به ارائه توضیحات جامعی پرداخت.

متن زیر به سخنرانی آقای رضا درمان در این نشست اختصاص دارد:

بحث را با یکی دو سوال شروع می کنیم. این سوال که آیا ما می دانیم چند سمن فعال در کشور داریم؟ آیا می دانیم گردش مالی سازمان های مردم نهاد در سطح ملی سالیانه هم اکنون چقدر است؟ اینها ساده ترین سوالاتی است که در کلان ترین سطح باید از خودمان بپرسیم. این ها ساده ترین سوالاتی است که در حوزه شفافیت سازمان های مردم نهاد در سطح کلان باید از خود بپرسیم. 

یکی از مهم ترین اصولی که ما باید رعایت کنیم شفافیت است. درست است که ما سازمان های مردم نهاد مثل بقیه نهادهای دولتی و غیرانتفاعی قطعا مصون از خطا نیستیم اما به دلیل نوع تعاملی که داریم به دلیل نوع منابعی که در اختیار داریم، ما ملزم هستیم شفافیت را بیش از هر بخش دیگری در سرفصل های  در سازمان خود برنامه ریزی و اجرا کنیم

طبق تجربیات و مشاهدات شخصی بدون استثنا تمام سازمان های مردم نهاد چه از جنس خیریه و چه از جنس سازمان های دیگر همه، مدعی ورود شفافیت در فعالیت های شان هستند اما در عمل شاید تعداد بسیار اندکی از سازمان ها قادرند ریسک شفافیت  و هزینه هایش را بپذیرند. واقعا چرا این اتفاق رخ می دهد؟ چرا ما در سازمان های مردم نهادمان علی رغم شعارهایی که می دهیم کمتر به سراغ ایجاد شفافیت می رویم؟

هزینه های پذیرفتن این ریسک چیست و چقدر است که ما یک مقدار از آن داریم طفره می رویم؟ این بحث بخش اول ماست.

  • آیا سمن های ما شفاف هستند؟

باید بگویم نمی دانم اما شما باید خودتان برداشت کنید. متاسفانه پژوهشی در این زمینه در مورد سازمان های ایرانی پیدا نکردم تا در این نشست از آن استفاده کنم.

دو پژوهش بین المللی پیدا کردم که این پژوهش ها روی نمونه هایی از سازمان های مردم نهاد در سطح بین المللی کار کرده اند. اعداد این پژوهش که خروجی آن به شمار می آید بسیار جالب هستن و لطفا توجه کنید. در یکی از این پژوهش ها تقریبا ۸۵ درصد از موسسات بین المللی در دنیا حتما حساب های مالی دقیقی دارند و به عنوان یک المان خاص، حسابرسی قانونی هم می شوند و گزارش حسابرس قانونی دارند.اما  تعداد بسیار اندکی از آنها هستند که حاضرند صورت های مالی حسابرسی شده خود را بدون درخواست دیگران در معرض دید و اطلاع دیگران قرار بدهند. خیلی از سازمان های مردم نهاد زحمت و هزینه این کار را می پذیرند اما آن را منتشر نمی کنند. تعداد کمی فقط بدون درخواست و تعدادی اندکی هم فقط بنا بر در خواست مخاطبان خود تمام یا معمولا بخشی از آن را منتشر کنند. 

طبق همین پژوهش 39 درصد از موسسات خیریه بابت موضوعاتی از مردم پول می خواهند که اساسا دستورکار امروزشان یا پروژه شان نیست. این یعنی من در سازمان خودم دیدم بابت موضوع الف، این وسط می توانم توجه مردم را جلب کنم و پول بگیرم. امروز می خواهم پروژه ب را اجرا کنم، ولی باز هم کمپین را بر اساس پروژه الف طراحی می کنم و آنجا از مردم درخواست پول می کنم بابت پروژه الف. 

بر اساس این گزارش حدود ۳۵ درصد از NGO ها هستند که پولی را که می گیرند صرف امور دیگری می کنند. و این دو تا گروه کاریا دو فرایند متفاوت، حدود ۷۰ درصد با یکدیگر همپوشانی دارند. در واقع گروه بزرگی از NGO ها هستند که رسما دارند بابت کارعام المنفعه ای که می کنند به مردم اطلاعات غلط می دهند چه در ابتدا برای بحث جمع آوری پول و چه در زمان عملیات یعنی نوع هزینه کردن منابعی که جمع آوری کرده اند.

خب این یک پژوهش است که دارد انجام می شود، اما واقعا چرا خیریه ها دارند چنین رفتاری را از خودشان نشان می دهند؟ 

ما اطلاعات دقیقی از خیریه های ایرانی نداریم اما مواردی هست که بر اساس تجربه و مشاهده به دست آمده است اما یک طیف دسته بندی شده نیست. اجازه بدهید این پژوهش را تسری بدهیم به خیریه های خودمان. خیریه ها چرا احساس می کنند برای این که منابع مالی را بتوانند از خیرین جلب بکنند، باید رفتاری بکنند که اسم هایی مثل دروغ گفتن یا خطای در معرفی یا چیزی شبیه این رو روی آن بگذاریم!؟ آیا واقعا موضوعی وجود دارد که آنها را مجبور به این کار می کند ملزم به این کار می کند؟

در این تحقیق عنوان شده رفتارها و خواسته های غیر منطقی که خیرین از سازمان های مردم نهاد دارند معمولا باعث این نوع رفتار می شود. رفتارهای غیرمنطقی و خواسته های غیرمنطقی خیرین یعنی چی؟ برای مثال، خیرین از ما می خواهند که به هیچ عنوان ریسک نباید داشته باشیم. اگر پروژه ای را اجرا می کنیم ضریب موفقیت مان حتما صد در صد باشد. خب این در دنیای واقع اساسا ممکن نیست. من اگر بخواهم از این منابع استفاده کنم احتمالا در تعریف موضوع باید شکل دیگری از تعریف را و نوع دیگری از عبارات را به کار ببرم که حتی شاید خود به آن اعتقادی ندارم. 

خیرین از ما سازمان های مردم نهاد می خواهند که راندمان مان در حداکثر ممکن باشد.  خیرین از ما سازمان های مردم نهاد می خواهند که همیشه موفق باشیم.  از ما می خواهند که سربارمان صفر باشد. از ما می خواهند که بازدهی کوتاه مدت داشته باشیم. اما آیا در دنیای واقعی این موارد واقعا اتفاق می افتد؟ آیا ما می توانیم سازمانی باشیم که همیشه موفق باشیم؟ آیا ما می توانیم سازمانی باشیم که با راندمان صد در صد ولی  سربار صفر به کارهای مان ادامه دهیم؟ این ها شاید بعضی از عواملی باشند که شناسایی شده اند در این که چرا در بسیاری از موارد سازمان های مردم نهاد اطلاعاتی را که مجبورند به خیرین بدهند که بتوانند تامین منابع مالی کنند که این اطلاعات، اطلاعات درستی نیست. اما در فضای بیرونی چرا ما می توانیم این پنهان کاری ها را در سازمان های مردم نهاد ببینیم؟ ببینیم چه فرصت هایی در اطراف ما وجود دارد که باعث شده این فرصت ها به این شکل اتفاق بیفتد؟ من چند مورد را شناسایی کرده ام.

یکی از اتفاقاتی که پیرامون ما می افتد و این فرصت را برای سازمان های مردم نهاد متاسفانه به وجود آورده که باعث بدنامی بسیاری از سازمان های مردم نهاد می شود، این است که قوانین و مقررات کافی در دسترس نیست، نه در حوزه بازدارندگی نه در حوزه تنبیه. سازمان های نظارتی یا سازمان های فرادستی ما نتوانسته اند این مدل نظارتی درست را شکل بدهند. ما بحث های متعددی با سازمان های فرادستی داریم. این که شما بعد از این که مجوزها را صادر کردید دیگر در فرایندهای نظارتی و فرایندهای تمدید مجوز یا کارهایی شبیه این چه فرایندهایی را تعریف کرده اید و معمولا جوابش این است که هیچ! شاید چیزهایی در کاغذ باشد اما عملا اتفاق نمی افتد. شما فعالین سازمان های مردم نهاد خودتان بروید ببینید که از هر کدام از ده دوازده سازمان هایی که برای ما مجوز صادر می کنند، با هر کدام که دارید کار می کنید واقعا چطور سازمن های ذیل آن مجموعه دارند نظارت و ارزیابی می شوند و اگر تخلفی کشف شود چطور با آنها برخورد می شود. این یکی از زمینه هایی است که می تواند موجب شود بعضی از سازمان های مردم نهاد یا خیریه ها از فضای غیرشفافی که به وجود می آورند بتوانند استفاده بکنند و ملزم به ایجاد شفافیت نباشند. واقعا مرجع شکایت صنفی فعالیت های سازمان های مردم نهاد اگر کسی موضوعی یا حرفی  در این حوزه دارد و گله ای دارد باید به کجا مراجعه کند؟ مرجع تخصصی نظارت کجاست و این از دسته موضوعاتی هستند که باید به دقت به آن ها پرداخت. 

نکته دوم، بسیاری اوقات سازمان های مردم نهاد از فضای غیر شفاف استقبال می کنند و آن را اتفاقا به وجود می آورند تا بتوانند خود را در برابر دولت محافظت کنند. یعنی این که بسیاری اوقات قوانینی که ما الان در چارچوب آنها ارزیابی می شویم یا بر اساس آن ها حرکت می کنیم  متناسب فضای فکری ما نیست.

حتی با آقای خجسته رییس وقت سازمان امور مالیاتی داشتم درباره استاندارهای سقف حساب های مالی در سازمان های مردم نهاد و بحث ارزش افزوده ای که به اینها تعلق می گیرد. مثالی زدم و گفتم من در یکی از همایش های خود یکی از تابلوهای خودم را فروختم. خریدار دوباره تابلو را هدیه کرد به موسسه و ما دوباره آن را حراج کردیم. شاید بیش از 10 بار طی یک شب. آیا من از لحاظ قانون جاری ثبت اسناد حسابداری، هر بار را باید ثبت کنم و برای هر بار هم یک ارزش افزوده در گزارشات فصلی خود اعلام کنم؟ خب این شدنی هست؟

ایشان سعی کرد راهکار قانونی پیدا کند و البته توضیح داد که باید به نجوی ثبت کنید که به این بالاخره یک بار بیشترارزش افزوده تعلق نگیرد. اما این ضعف قانون است که موجب می شود من ناخودآگاه به سمت عدم شفافیت سوق پیدا کنم. پس بنابراین این مثال و سایر مثال های شبیه به این باعث می شود  ما برای حفاظت از خود در برابر قوانین ناقص دولت  که متناسب با رویکرد ما نیست اما در رابطه با سازمان های ما جاری هست برویم به سمت فضای پر ابهام و غیرشفاف پیش برویم.

نکته بعدی این که آیا ما هیچ سازمان مردم نهادی را سراغ داریم که نیروهای داوطلب خود را بر اساس قانون کار بیمه تامین اجتماعی کند؟ قانون می گوید هرکسی ولو یک ساعت در یک سازمان کار می کند چه پول می گیرد چه نمی گیرد باید بیمه تامین اجتماعی داشته باشد. این امر درست است چون اگر حادثه ای برای آن فرد پیش بیاید حداقل باید از مزایای بیمه بیکاری از مزایای از کارافتادگی یا مواردی شبیه این استفاده کند ولی آیا این قانون یا قاعده در مورد نیروهای داوطلب در ساز مان های مردم نهاد قابل اجرا هست؟

خب وقتی این اتفاق می افتد من مجبور هستم  نیروهای داوطلب خود را در اظهارنامه های بیمه ثبت نکنم. این امر ناخودآگاه فضای غیرشفاف به وجود می آورد که بتوانم از مزیت های این ابهام استفاده کنم. پس بنابراین در فضایی که قانون گریزی بخشی از عادات روزانه ما شده در هر سرفصلی که از آن صحبت کنیم، ایجاد یک فضای پرابهام و استفاده ازاین فضا، امر غیرعادی نباشد. اما واقعیت این است که ما داریم در فضایی تاریک و غیرشفاف قدم برمی داریم. 

خیلی اوقات ما چون می خواهیم رفتارهای نادرست و سوء استفاده هایی را که در سازمان های ما اتفاق می افتد توجیه کنیم فضای غیرشفاف را اساسا می پسندیم. خیلی وقت ها در سازمان های مردم نهاد نه بر مبنای تخصص که بر مبنای سلیقه شخصی مان رفتار می کنیم. 

خود به عنوان فعال این حوزه به خود اجازه می دهم اول از همه خود و سازمان  خود را نقد کنم. واقعا مدارسی که ما می سازیم کاملا استاندارد هستند؟ کاملا مطابق بر الگوی بومی منطقه ساخته شده اند؟ آیا اگر بچه های من عادی هستند و مفهوم معلولیت را درک نمی کنم اگر می روم مدرسه می سازم و مناسب سازی نمی کنم این نکته از کجا ناشی می شود؟ 

چند شب پیش در کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران، آقای معینی یکی از فعالان پیشکسوت حوزه سازمان های مردم نهاد در بخش نابینایان و کم بینایان که خود روشن دل هستند، بحثی داشتند در مورد این که چرا مدارسی که می سازید برای بچه های نابینا مناسب سازی نشده است؟ آیا قانون اجازه نمی دهد؟ آیا هزینه هایش بسیار بالا می رود؟ آیا شما درد و مشکلات بچه های نابینا را درک نمی کنید؟ چرا در ورودی پله می گذارید؟ چرا پله می گذارید ربط نمی گذارید برای بچه هایی که مشکلات جسمی حرکتی دارند.

 عمدی هست در این کار که بچه هایی که معلول هستند نتوانند به این مدارس بیایند! در صورتی که آمار وزارت رفاه نشان می دهد ما فقط 7 درصد بچه هایی داریم که به دلیل نداشتن و دسترسی نداشتن نمی توانند به مدرسه بروند. اما 20 درصد از بچه هایی که ترک تحصیل کرده اند فقط به این دلیل که نوعی معلولیت دارند و مدارس مناسب حضور و پذیرش آنها نیست!

ما مدرسه سازها عامدانه چشم مان را بر این موضوع بستیم! پول از مردم می گیریم مدرسه می سازیم و گزارشات پر طمطراقی هم می دهیم که پول شما را چقدر خوب استفاده کردیم غافل از این که در این زمینه از افراد متخصص استفاده کنیم.

آیا من شفافیت کامل را در این حوزه در رابطه با خیرین به خرج دادم؟ اگر من به آنها بگویم باید با پول شما مدرسه ای با این امکانات ساخته می شد اما ما نساختیم، باز آنها حاضر بودند پول بدهند؟ 

خیلی اوقات عدم بروز شفافیت ناشی از این است که خود ما سعی می کنیم رفتار های نادرست مان را بپوشانیم. 

اما یک قدم جلوتر برویم ما می خواهیم شفافیت ایجاد کنیم؛شفافیت در یک سازمان چه چیزهایی است؟ در چه حوزه هایی ما باید شفافیت ایجاد کنیم؟  اول و مهم تر از همه شفافیت مالی است. شفافیت مالی یعنی 

 به نوعی که ساختار حسابداری ما شفاف باشد وفرایند های مشخصی داشته باشیم. کدینگ حسابداری ما به گونه ای طراحی شده باشد که بتواند بر اساس نیاز بانی حساب های ما را ثبت کند و به همین شکل هزینه کرد ما را هم در مقابلش ثبت کند. ما در ساختار حسابداری باید بتوانیم عنوان کنیم که برای موضوع الف چه اندازه پول جمع آوری و از سمت چه کسانی جمع آوری شده است. کدام پروژها محل مصارف این مبالغ بودند و این که چقدر کم و چقدر زیاد آمده است. اگر اضافه آمده به کدام سرفصل اضافه شده و اگر کم آمده ما این کسری را از کدام کمپین بعدی جبران کرده ایم. بسیاری از سازمان های مردم نهادی که هنوز که هنوز است متاسفانه در سرفصل های حساب های خود  فقط سرفصل های در آمد و هزینه را دارند. گویا یک صندوق مشترکی هست از هرجا پولی وارد شود به این صندوق واریز می شود و هر هزینه ای هم که هست از این صندوق برداشته می شود.

این افراد درست کار می کنند آدم های سالمی هستند اما واقعیت این است که این روش شفاف نیست. این روش اشتباه است و ما باید برای این موضوع فکری بیندیشیم. سپس زمانی که سازمان مالیاتی به سراغ ما می آید و می گوید شما درآمدی داشتید و مالیات تعلق می گیرد، فریاد وا مصیبت های ما بلند می شود که ما کار خیر می کنیم و نیت مان خیر و خالص اس. این حرف درست است اما روشی که ما انتخاب کرده ایم درست نیست.

زمانی که ما در سر فصل حسابداری و سرفصل حسابرسی مان  شفافیت لازم را به خرج ندهیم بنابراین در اولین جایگاه با ممیزی با مشکل مواجه می شویم. 

حوزه دومی که برای ایجاد شفافیت بسیار پر اهمیت است کیفیت پروژه ها ‌و صداقت در پیام هایی است که ما به مخاطبان مان اعلام می کنیم. ما پروژه هایی را که محل هزینه کرد هستند اعلام می کنیم ولی کمپین ها و روش درآمد زایی مان را اعلام نمی کنیم. ما در ارائه گزارشات مان معمولا به شکلی گزارش می دهیم، البته با عرض پوزش از بزرگان و پیشکسوتان این معمولا در مورد بسیاری از سازمان های مردم نهاد متاسفانه صدق می کند، که نشان دهیم این کار چقدر خوب انجام شده است. قضاوت روی گزارشات ما وجود دارد، لغات و کلماتی هست که پیش قضاوت به وجود می آورد.کیفی صحبت می کنیم و نه کمی. ما باید بیش از این یاد بگیریم که از اعداد صحبت کنیم .اجازه دهیم که فرصت تحلیل به مخاطب و خواننده داده شود. به جای تعریف و تمجید از خود، از هزینه ها، ترکیب هزینه ها بگوییم. این نسبت ها را محاسبه کنیم و نشان دهیم که با استانداردهای دیگر مطابقت دارد یا خیر. ما به شدت از نشان دادن اعداد ابا داریم و سعی می کنیم که اعداد را نشان ندهیم.

در مورد پیشرفت پروژه ها هم همین طور است. معمولا درباره نتایج گزارش می دهیم اما معمولا حین کار گزارش های کمتری دیده می شود. در روش های درآمدزایی نیز همین طور است. روی هزینه ها خیلی صحبت می کنیم اما روی درآمدها صحبت نمی کنیم. کمپینی که برگزار شد چقدر پول جمع آوری شد، چند نفر در آن کمک کردند، متوسط پرداخت ها چه بود، شماره حساب ها کجا بود این ها چطور دسته بندی شد. آیا می توانیم منحنی یا جدولی ارائه بدهیم و گردش مالی را نشان دهیم که چگونه بود. چقدر هزینه شد تا این قدر پول به دست ما آمد. معمولا  تنها عددی که درباره آن صحبت می شود معمولا خروجی کمپین هست و عدد دستاوردی است که جمع شده است. 

چهارمین حوزه شفافیت، این است که ما باید در رابطه با کنترل های داخلی مسئولیت پذیری موسسه مان هم متمرکز باشیم. این نیز حوزه ای است که در سازمان های مردم نهاد بدان توجه می شود. شاید کمتر به ذهن بیاید اما جزو موارد مهم است.

سازمان های مردم نهاد باید در رابطه با آن حساسیت ویژه ای داشته باشند. ما در موضوع نیروهای داوطلب مان چگونه رفتار می کنیم. اصلا سیاست های ما در تعامل با نیروهای داوطلب مان چگونه است. آیا در این پروژه نیروهای داوطلب ما نیز کار کردند یا خیر. نیروهای داوطلب فقط در جایگاه صرفه جویی منابع مالی با ما بودند یا برای خود آنها نیز ما برنامه ای داشتیم. ما باید تکلیف این موارد را در سازمان مان معلوم کنیم. در رابطه با منابع انسانی موظف مان نیز همین طور است. آیا ما منشور اخلاقی سازمان مان را منتشر کردیم؟ تکلیف خود را از قبل با خیل از این سرفصل ها مشخص کردیم؟ ما چطور فکر و چطور رفتار می کنیم؟ این منشور می تواند به دیگران کمک کند که تصمیم بگیرند که با کار بکنند یا نکنند. از روش های ما راضی هستند یا راضی نیستند. فضایی که در سازمان های وجود دارد متاسفانه با سازمان های غیرانتفاعی بسیار متفاوت است. 

 فضایی که در خیریه ها وجود دارد متاسفانه با فضای سازمان های انتفاعی بسیار متفاوت است. در سازمان های انتفاعی، شرکت ها برای هر موضوع کوچکی به دفعات جلسه می گذارند به دفعات پیرامون یک مسئله صحبت می کنند و از زوایا مختلف موضوع را بررسی می کنند.  اما در سازمان های مردم نهاد به این صورت نیست.

خیرین مستندات ما، رفتار ما  و تجربیاتی را که از کارهای قبلی  با ما دارند ما را رصد می کنند و درباره ما قضاوت می کنند. سریع به نتیجه می رسند که با ما کار بکنند یا کار نکنند. مرز این کار کردن یا نکردن، احساس وجود مفهومی تحت عنوان شفافیت است. ما با منشور اخلاقی مان در واقع می توانیم این مرز را به خودمان نزدیک تر کنیم و فضا را برای کار با خیرین آماده تر کنیم. 

اما اجازه دهید چند جمله ای درباره الزامات شفافیت بگویم. خب ما می خواهیم شفافیت را در  سازمان مان ایجاد کنیم. حوزه های کلانی را هم که گفته شد شناختیم و درباره اغلب شان نیز صحبت کردیم. اما صرف گفتن لغت شفافیت اتفاق خاصی نمی افتد. 

الزام اول اعلام عمومی روش ها و اطلاعات حسابداری موسسه است. من ندیدم بزرگ ترین سازمان های مردم نهاد ایرانی در گزارشات سالیانه خود، اطلاعات  دقیق حسابداری شان را  ارائه بدهند و تنها در ترازنامه در سطح کل به دو زبان منتشر کرده اند. اما من  منظورم این نوع اطلاعات نیست. این اطلاعات کفایت نمی کند.

ما برای این که بخواهیم اطلاعات حسابداری مان منتشر کنیم نیاز به انتشار اعداد داریم، نیاز به انتشار لیست ها داریم. حسابداری در سطح کلان و معین نمی تواند آن سطح لازم  از شفافیت را امروز در واقع برای ما ایجاد کند. 

ما تک تک کمپین های درآمدزای مان را  باید اعلام کنیم، هدف مان چقدر بوده، چقدر پول جمع کردیم، چه درصدی از هزینه ها را به نسبت درآمدی که داشتیم صرف کردیم. و در نهایت چطور و چقدر توانسته ایم به این اهداف دست پیدا کنیم.

 در رابطه با نظام کدینگ و حسابداری مان به جای نظام درآمد و هزینه ما باید درباره نظام هایی باید فکر کنیم که تخصصی تر به ما ربط دارند. ایجاد امکان دسترسی به اطلاعات مالی را برای خیرین باید فراهم کنیم. زیاد دیدم در سایت های موسسات مردم نهاد یا در جلسات ارائه گزارشات، یکی دو صفحه از صورت های حسابرسی شده  را منتشر می کنیم ولی وجدانا از آن ترازنامه و آن صورت جریان وجوه نقد، آیا خود ما می توانیم  تحلیلی نسبت به موسسه خودمان داشته باشیم که انتظار داریم دیگران آنرا بخوانند و بفهمند؟ 

آن سند فقط برای متخصصین حسابرسی و حسابداری ساخته شده است . برای مدیری که در این حوزه تخصص دارد نه مردم عادی. نه برای خیری که در واقع می خواهد نگاهی پیدا کند ازآن  اتفاقاتی که در درون سازمان ما دارد می افتد. 

پس ببنید اگر ما خیلی وقت ها عامدانه یا غیر عامدانه تلاش می کنیم در فضای ابهام بمانیم باید بدانیم که پرداختن هزینه های چنین شفافیت هایی ممکن است خیلی راحت و ساده نباشد. آیا به خود اجازه می دهیم هزینه های سربار سازمان مان را رسما اعلام کنیم؟ تبریک می گویم به همه سازمان هایی که این کار را با جرات انجام می دهند. به مردم خیلی شفاف اعلام می کنند: مردم بدانید از هزار تومان پولی که به ما می دهید 30 درصد این پول در واقع صرف هزینه های سربار سازمان می شود. و مردمی که از ابتدا کمک می کنند می دانند که دارند هزار تومان کمک می کنند 30 درصدش صرف هزینه های سربار است ولی این سازمان توانسته با این عمل به من ثابت کند که اثرگذاری آن هزار تومان اش به اندازه  5 هزار تومان است. این می تواند کاملا مردم را قانع کند. 

بخش صحبت های من درباره چارچوب، منشور اخلاقی و سیاست های برقراری ارتباط با بنگاه های تبلیغاتی، خیرین و مددجویان ماست. به دفعات دیدم یکی از راه های درآمدزایی برای سازمان های مردم نهاد، عمومی صحبت می کنم جسارتی نباشد، فروختن بانک اطلاعاتی خیرین است. یعنی من یک ساختمان ساز هستم و می خواهم ساختمان های خود را بفروشم چقدر به این خیریه شما کمک کنم که یک کپی از بانک اطلاعاتی خیرین تان به من بدهید؟ چون این افراد خیلی متمول هستند و به جامعه هدف من خیلی نزدیک تر هستند. خیلی خیلی تبلیغ کردن به این افراد راحت تر است تا بیلبورد زدن والبته ارزان تر هم هست.

ما باید چارچوب های اخلاقی خود را اعلام کنیم و به خیرین خود بگوییم اطلاعات خصوصی شما امانتی است نزد ما و ما خودمان را رازدار این موضوع می دانیم. هدف حفظ اطلاعات خصوصی اشخاص است. چطور شما در قراردادها بند محرمانه نگه داشتن و رازداری می گذاری و هر خیری که بریا همکاری به ما مراجعه می کند مثل این است که با ما تفاهم نامه ای امضا می کند و انتظار دارد این رازداری حفظ بشود و ما باید تضامین لازم را از ابتدا به او بدهیم و البته به آن پایبند هم باشیم.

در رابطه با نیروهای داوطلب مان و به خصوص در رابطه با محصولات انسانی که در ادبیات بین المللی خیلی به آن اشاره شده است اگر فرد خون، کلیه و سایر اندام خود را اهدا می کند، که البته ما انجمن های بسیاری داریم در این موضوع انجمن اهدای عضو ایرانیان که به طور مثال تخصص شان در زمینه ترویج فرهنگ اهدای عضو برای افراد مبتلا به مرگ مغزی و این انجمن ها باید بتوانند این حوزه شفافیت را ایجاد کنند که اهدا کنندگان بدانند چه اتفاقی برای این اعضای اهدا شده می افتد. چطور تضمین می کنید که جای دیگری بازار سیاه ندارد یا جای دیگری لیست دومی برای اهدا وجود ندارد؟ البته روی این موضوعات خیلی کار شده و خوشبختانه سازمان نامبرده توانسته بسیار در این زمینه موفق عمل کند. 

سرفصل بعدی این است که شفافیت را در سازمان مان ایجاد کردیم چطور باید این را بسنجیم؟ تقریبا تمام استاندارد هایی که عملکرد سازمان های مردم نهاد را مورد بررسی قرار می دهند  معیارها و پارامترهای شفافیت را در این سازمان ها مورد سنجش قرار می دهند. این معیارها مثلا در بررسی شرایط و وضعیت قانونی موسسه قرار گرفته است. آیا سازمان شما از لحاظ ثبت رسمی توانسته خود را شفاف اظهار کند؟ آیا الزامات و زیرساخت های قانونی را توانسته اید به وجود بیاورید؟ آیا شما تعامل تان با سازمان های نظارتی دولتی بالادستی تان مانند سازمان امور مالیاتی مثل سازمان تامین اجتماعی، مثل ثبت، به روز و دقیق است؟ یا این که آخرین باری که توانسته اید مجوزتان را تمدید کنید سه سال پیش بوده است؟ خود این امر یک از معیارهایی است که  می تواند روی یک طیف و نه به صورت صفر و یک، در بودن و نبودن شفافیت در سازمان شما تاثیرگذار باشد. 

 سازمان های بالا دستی سعی می کنند از نظام حسابداری و گزارش دهی سازمان شما اطمینان حاصل کنند. اصلا شما در چه دوره های زمانی گزارش می دهید؟ فقط گزارش سالیانه می دهید؟ یا اساسا گزارش سالیانه می دهید؟ آیا شما به ازای هر پروژه گزارش می دهید؟ آیا گزارشات خود را به صورت موضوعی دسته بندی می کنید؟ آیا اساسا پروژه محور کار می کنید یا در یک سیکل پیوسته کار خود را انجام می دهید؟ در سیکل های پیوسته گزارش دهی کار خیلی سختی است. آیا شما در گزارشات تان عدد و رقم وجود دارد؟ آیا کسی که گزارش شما را می خواند می تواند یک نگاه کلان و کلی از مجموعه شما پیدا کند یا فقط تعداد زیادی سوال در ذهنش به وجود می آید؟ در این گزارشات مهم این است که مفهومی که این اطلاعات  در ذهن متبادر می کند چقدر می تواند سازنده و تعیین کننده باشد. این نظام های حسابداری و گزارش دهی شما هم به طور مستقیم یکی از موضوعات حوزه شفافیت محسوب می شود. 

موضوع کیفیت مدیریت بسیار تاثیرگذار است. کیفیت مدیریت یعنی چه؟ آیا شما در سازمان تان برنامه ریزی دارید؟ از قبل هدف گذاری کردید؟ آیا شما می دانید پایان سال به کجا می خواهید برسید؟ چطور می خواهید به آنجا برسید؟ در پایان سال چقدر از اهداف تان محقق و چقدر محقق نشد؟ در مورد آن اهدافی که محقق شد جزییات را ارائه دهید و آن بخشی که محقق نشد چرا. 

در نهایت آخرین موضوعی که در واقع در بررسی شفافیت سازمان شما مورد بررسی قرار می گیرد بررسی همپوشانی بین اهداف اعلام شده و پول هایی است که مصرف شده است. درست است که بخشی  از این در نظام حسابداری و بخشی  در کیفیت مدیریت صحبت شد اما اینجا به دلیل اهمیت خاص و ویژه باید مستقلا مورد بررسی قرار بگیرد. من به عنوان خیری که آمده ام تا بخش کوچکی را در یک از پروژه های شما اهدا کردم، هبه کردم، کمک کردم  حق دارم بدانم در سازمان شما در کلان چه می گذرد.  

حتی آن دسته از موسساتی که از منابع خودشان هزینه های شان را تامین می کنند از تیزی تیغ ارزیابان شفافیت به دور نیستند. درست است که پول خودتان است و کاری را که صلاح می دانید انجام می دهید اما شما در سطح اجتماعی یک وجهه اجتماعی را برای خودتان ایجاد می کنید و اگربه عنوان یک سازمان عام المنفعه اینجا معرفی شدید بسیار بسیار مهم است که این گزارش را به مردم بدهید دقیقا با پول هایی که از سازمان خودتان تامین شده چطور کار کردید؟ 

امیدوارم توانسته باشم یک نمایی از شفافیت در سازمان های مردم نهاد از زاویه نگاه خودم خدمت تان ارائه کنم. واقعیت این است که این بحث بحث عمیق و گسترده ای است و ما کمتر در این باره حرف زدیم. امیدوارم این اولین و آخرین باری نباشد که درباره این موضوع صحبت می کنیم. حتما این بحث زوایا مختلف دیگری دارد و نقدهای سازنده ای حتما  چه مثبت و چه منفی وجود دارد. 

صوت کامل پنجمین نشست خیر و خرد:

ویدئوی کامل پنجمین نشست خیر و خرد:

لینک کوتاه مطلب:

https://alefbayefarda.ir/?p=1601

مطالب مرتبط