جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
ششمین نشست و خیر و خرد

گزارش ششمین نشست از سلسله نشست های خیر و خرد

ششمین نشست خیر و خرد برگزار شد

ششمین نشست از سلسله نشست های خیر و خرد با موضوع ” راه و روش خردورزی در امر خیر در کلام امام علی (ع)”، روز سه شنبه 30 دی ماه 99 به همت موسسه خیریه دارالاکرام و همکاری نشر نی در شیراز برگزار شد.

دکتر محمد مهدی جعغری، مترجم، نویسنده و پژوهشگر حوزه دین و ادب، و از سفیران دارالاکرام در این نشست به ارائه سخنرانی در زمینه خیر خردمندانه و ماندگار در کلام حضرت علی(ع) در کتاب نهج البلاغه پرداختند. استاد جعفری سالیان متمادی در حوزه نهج البلاغه پژوهی به تحقیق و بررسی پرداخته اند و به همین سبب در این نشست از ایشان دعوت به عمل آوردیم تا در این باببه ایراد سخنرانی بپردازند.

متن زیر به سخنرانی استاد جعفری در این نشست اختصاص دارد.  

اگر کار نیک انجام دادید خدای را ستایش کنید که خداوند به تو توفیق داده که توانستی کار نیک انجام دهی. و اگر بد کردی از خدا آمرزش بخواهید. در این جهان خیری نیست مگر برای 2 کس: کسی که گناهانی ورزید و سپس با توبه و بازگشت آمرزش پروردگارش را دریافت چرا این شخص خیر را به دست آورده برای این که طبیعت و نفس انسانی انسان را به سوی گناه می کشاند جاذبه ها و زرق و برق های کاذب انسان را جذب می کند اما انسانی که فوری متوجه شود و با استغفار به درگاه پروردگارت آمرزش بخواهد و خیر را دریابد. و دیگری که در انجام خیرات شتافت. این مضمون م مفهومی از آیه قرآنی است. همه سخنان امیرالمومنین  برگرفته از قرآن و رسول خداست و روح آن نیز برگرفته از آنجاست. در حکمت 85 نهج البلاغه آمده: هیچ عملی که همراه با  تقوی پیشگی  باشد کم به حساب نمی آید. می فرماید: چگونه چیزی اندک به شمار آید که به پذیرش خدا دست یافته باشد. یعنی اگر عملی  همراه و از روی تقوی انجام گرفته باشد مسلما مورد قبول پروردگار قرار می گیرد و ما نباید آن عمل را دست کم گرفته و اندک بشماریم.

ایشان در همین زمینه می فرماید: کار خیر را انجام دهید و  اندکی از آن را هم اندک نشمارید. کمیت به وقت کم و مقدار کم مال نیست. خیر یک کیفیتی است، عملی است با کیفیت. می فرماید خیر را انجام دهید، مطلق خیر مطلق. عرض کردم که خیر را در فارسی به “به گزیده” ترجمه می کنیم چون هم افعل و تفعیل است به معنای افضل و تفضیل است به معنای کار خوبتر و بهتر، و هم از اختیار به معنای گزینش. انتخاب کردن بنابراین به گزیده یعنی این که انسان در میان دیگر اعمال با اندیشه و خردورزی برمی گزیند. می فرماید: هیچ چیزی اندکی از خیر را حقیر نشمارید. زیرا بدون شک یک کار خیر کوچک بزرگ است .و کار اندکی از خیر بسیار است. یعنی ما نمی توانیم آن را به کمیت درآوریم و بشماریم چه بسا یک کار خیر کوچک اثر بسیار بزرگی داشته باشد و کاری که به نظر ما کوچک بیاید و بگوییم که این کار کوچک را چرا ما اصلا انجام بدهیم. اما ایشان می فرماید این طور نیست.  می فرماید: هرگز نباید کسی از شما بگوید که دیگری در انجام عمل خیر از من شایسته تر است . نباید کسی خود را برای عمل خیر ناشایست بشمارد یا دیگری را شایسته تر از خود بشمارد. وقتی انسان خود را تحقیر کند و ناشایست بداند این طور می شود. در صورتی که کار خیر به اراده و طرز تفکر انسان ها و همت آنها بستگی دارد.

هم عمل خیر طرفدارانی و شایستگانی دارد و هم شر. هرگاه شما هریک از این دو را واگذارید، یعنی عمل خیری باشد انجام ندهید یا عمل شری باشد انجام ندهید، سزاوار انجام هر یک از آن  دو کس دیگری  است که انجام می دهد و بسنده است از شما. شما چه کار خیر را انجام ندهید و به خود واگذارید دیگری آن را انجام می دهد و نتیجه کار خیر به او می رسد و او اهلیت و شایستگی کار خیر را پیدا کرده است. و اگر کار شری باشد و شما انجام ندهید هستند اهل شری که آن را انجام می دهند و از سر شما کفایت می کنند. درباره خیر امیرالمومنین قطعات فراوانی دارند و همین دو قسمت را به عرض رساندم . و این بخش آخر قطعه 393 نهج البلاغه است.

خرد چیست؟

 امیرالمومنین در این باره تعریفات فراوانی دارند. در وصیتش به امام حسن(ع) در قطعه 31 در قسمت نامه ها در نهج البلاغه می فرماید: خرد همان نگه داشت و اندوختن تجربه هاست. البته منظور ایشان عقل عملی هست نه آن عقل نظری که خدا داده؛ عقلی که انسان در زندگی به دست می آورد. هر کسی با اندوختن و حفظ تجربه ها به تدریج عقلی به دست می آورد. این تجربه ها ممکن است در همه زمینه ها باشد و یکی از زمینه ها امر خیر است . اگر انسان از امور خیر تجربه بیندوزد، در واقع خردمندی است که توانسته حقیقت خیر را دریابد و خردمندانه به انجام برساند.

خیر چیزی نیست که هر کسی در زمان محدود و به طور محسوس آن را دریابد. چه بسا ما فکر می کنیم کار خیری انجام می دهیم اما اگر عقلی نباشد و درباره ان نیندیشیده باشیم چه بسا شری باشد. زیرا تجربه به ما می آموزد که شرایط چیست و در چه زمان و مکانی این کار خیر است و در زمان و شرایط دیگری همان کار ممکن است شر باشد. از این جهت این عقل حاصل از تجارب است که  حقیقت نهایی و هدف غایی امر خیر را برای هر دو اجتماع درمی یابد. ایشان چند سفارش دارند که ارتباط با مساله خیر و شر دارد. یکی از فرزندانش محمد بن حنفیه بود مادرش بانویی از بنی حنیف بود و ایشان سفارش هایی به فرزندش دارد: فرزند عزیزم من از تنگدستی و ناداری برای تو می ترسم. پس به خدا پناه بجوی از این که نادار و تنگدست شوی. 

ببینید امیرالمومنین فقر را چگونه تعریف می کند و چه نتایجی بیان می دارد. ناداری باعث کمبودی در دین است. ناداری به معنای معنوی و فقر الی الله نیست، بلکه به معنای فقر در زندگی مادی و در معیشت است. یعنی اگر کسی دچار تنگدستی شود نمی تواند آن گونه که باید دینداری بکند. شاید این سخن اشاره به این آیه قرآن در سوره قریش باشد که موضوع سرکوب اصحاب فیل بود و خداوند برای همبستگی قریش با یکدیگر می فرماید. اینها در تابستان و زمستان کوچ می کردند، کار تجاری می کردند، به شام  و به جنوب شبه جزیره  می رفتند. خداوند می فرماید قریش باید پروردگار این کعبه را بپرستند و دست از بت پرستی و آن کارهای جاهلانه بردارند. همان پروردگاری که آنان را  هم از گرسنگی نجات داد و هم از خوف و ترس و نگرانی نجات داد.

آیت الله طالقانی در تفسیر این آیه می فرماید: که باید بعد از این که رفاه مادی و امنیت برای انسان ها فراهم کردند باید از آنان دینداری بخواهند پرستش خدا بخواهند. کسی که نه رفاه و آسایش در زندگی دارد و نه امنیت نمی تواند خدا را بپرستد. امیرالمومنین می فرماید: ناداری و تنگدستی برای دین باعث کمبود می شود . خرد را دچار هراس و سرگردانی بسیار هراسناک می کند.  آن هراسی که انسان را سرگردان می کند و نمی داند که باید چه کار بکند. خرد انسان اینجا کاری نمی کند. انگیزه ای می شود برای کینه توزی و دشمنی. آدم نادار،  آدم تنگدست آدم هر روز نسبت به دیگران سوء ظن دارد. عامل فقر خودش را اجتماع و کسانی می داند که چیزی دارند. کینه توز می شود نسبت به همه و دیگران هم نسبت به او کینه و دشمنی می ورزند. 

باز  در حکمت 392 باز می فرماید: از جمله امتیازات خردت همین بس که راه گمراهی و بالندگی ات را همی روشن نماید. خرد برای چیست؟ برای این که انسان از آن برای خود و دیگران  بهره به دست بیاورد. از راه خرد است که انسان می تواند راه نادرست و گمراهی را از راه رشد و بالندگی تمیز بدهد. خرد در اینجا مانند نورافکنی است که راه رشد و راه گمراهی را برای انسان روشن می کند. “لا اکراه فی الدین قد تبین رشد من الغی”؛ هیچ  اکراهی به دینداری نیست چرا که راه رشد و راه انحراف روشن شده است.  اینجاست که انسان باید با خرد خودش راه را پیدا کند. می فرماید بالاترین توانگری خرد است.

غنا و بی نیازی و توانگری آیا با داشتن ثروت است؟ خیر این نیست  که دارایی و فرزندت بسیار شود.  و این جا می فرماید  که بالاترین بی نیازی و غنا، خرد و  بزرگترین ناداری و نیازمندی،  بی خردی و حماقت است. نیازمندی زبان زیرک هوشمند را از آوردن دلیل بند می آورد. انسانی که نیازمند است دچار فقر است وقتی می خواهد دلیلی بیاورد  برای تنگدستی و هر چیز دیگر در زندگی نمی تواند آن طور که روشن دلیل بیاورد و سخن بگوید. حالا چه فقر معنوی چه مادی. بالاترین فقر معنوی حماقت و نادانی است. هیچ گونه دارایی سودمندتر و بازآورنده تر از خرد نیست.

این خرد است که  همه خیرها را برای انسان جلب می کند؛ خیر مادی و خیر معنوی. با صدقه دادن خواستار فرود آمدن روزی بر سر خود خواهید بود و هر کس به پاداش جانشین صدقه یقین داشته باشد در بهشت بخشنده شود. با صدقه دادن خواستار نازل شدن روزی شوید. یعنی روزی شما بسیار شود. بعضی ها فکر می کنند با دادن صدقه مخصوصا اگر اندک داشته باشند از روزی شان کم می شود. صدقه بخشش راستین است از صداقت و صدق است. یعنی اگر انسان با صداقت چیزی را ببخشد به خصوص که آن چیز را دوست داشته باشد و به آن نیاز داشته باشد نه تنها چیزی از دست نداده بلکه روزی های بسیاری به دست آورده؛ نه تنها روزی مادی بلکه روزی خدایی که از آن صدقه نصیب او می شود. کسی که یقین داشته باشد، یعنی صدقه دادن جانشینی دارد این طور نیست که به باد هوا برود و ما چیزی از دست داده باشیم. اگر اندک چیزی داده باشیم از ذهن خداوند بیرون نمی رود خودمان هم فراموشش کرده باشیم  خداوند آن را فراموش نمی کند و به شما بیشتر می دهد. کسی که به این امر یقین داشته باشد با دادن صدقه جواد و بخشنده می شود. اینها از حکمت های 127، 104 و 33 از نهج البلاغه است.

 در ارتباط با عقل و خیر و خرد در حکمت 379 می فرماید: خدا خرد را در وجود هیچ کسی نسپرده مگر این که آن خرد او را روزی از گرفتاری ها برهاند. خرد باعث رها شدن انسان از گرفتاری ها می شود. و این رهایی از گرفتاری ها خیر بسیاری نصیب انسان می کند. در مورد صدقه در دومین حکمت نهج البلاغه می فرماید: صدقه یا بخشش راستین دارویی است بهبودی بخش. یعنی دارویی است برای فقر سرگردانی .درمان بسیاری چیزها صدقه  دادن است. در حکمت 244  نیز می فرماید وقتی به ناداری افتادی به وسیله صدقه دادن با خدا داد و ستد کنید. یعنی در عین ناداری تجارت کنید. چه نوع  تجارتی؟  با وجود این که نادار هستید هرچه که می توانید و در توان شما هست صدقه بدهید. این صدقه یک مقدار کمی دادید  اما در مقابل خداوند پاداش بسیار بزرگی به شما می دهد این تجارت بسیار سودبخشی است.

حکمت بسیار بسیار زیبایی در اینجاست. کمیل بن زیاد از اصحاب خاص  امیرالمومنین بود که  ایشان چنانچه پیداست بیشتر اهل عرفان، حکمت و ایمان بود تا کار اجرایی. زیرا امیرالمومنین ایشان را والی شهر هیچ کرد البته ایشان غفلت کرد  و برای این که جلوی دشمن را بگیرد شهر را رها کرد و اتفاقا دشمن شناسایی کرده بود و از همان شهر  گذشت و به جای دیگری رفت و امیرالمومنین توبیخش می کند و می گوید این پلی شده برای دشمن. اما این بزرگوار بسیار اهل عرفان بود و ما دعای کمیل را از ایشان داریم. و در جاهای دیگر امیرالمومنین به ایشان تعلیم هایی داده است. در حکمت 243  نهج البلاغه امیرالمومنین خطاب به کمیل می فرماید: کمیل به خانواده کسانت فرمان ده تا پسین گاه در پی به دست آوردن ارزش های والای اخلاقی برآیند و در شبانگاه به دنبال برآورده نیاز کسی که در خواب است بشتابند. انسان در روز مشغول کاری است دنبال معاش و زندگی است اما نباید آن کار چنان وقت انسان را بگیرد که نتواند دنبال معنویت برود. می فرماید که پسین گاه که صبح است و انسان مشغول کسب و کار است عصر که باید فرصتی داشته باشد به دنبال ارزش های والای اخلاقی برآیند. به دست آوردن ارزش های والای اخلاقی مکارم اخلاق به معنای این  نیست که در مدرسه بروند و چیزی بیاموزند یعنی عملا این کار را انجام بدهند.

در سیاهی شب فرو رفتن، در هنگامی که نیازمند در خواب است کنایه از این است که خبر ندارد. نباید نیازمند بیاید و برای رفع نیاز خود آبروی خودش را ببرد تا شما نیاز او را برآورده کنید. بلکه باید شما دنبال رفع نیاز او بروید بدون این که او اطلاع داشته باشد. نهج البلاغه که نمونه والای فصاحت امیرالمومنین است به خاطر همین تعبیرات و اصطلاحات است. در تاریکی شب در پی برآوردن نیاز کسی باشند که در خواب است. زیرا سوگند به آن کسی که همه نجواها، صدا ها و فریادها در شنوایی او بگنجد. کنایه از این است که سوگند به آن که همه صوت ها و صداها چه آهسته باشد چه بلند در گوش او می گنجد او می شنود یعنی شما چه در تاریکی شبانه و پنهانی حاجت کسی را برآورید و چه آشکارا باشد، و اگر پنهانی باشد بهتر است. قسم به آن کسی که همه بانگ ها در شنوایی او بگنجد هیچ کس به دلی گونه ای شادمانی نسپارد جز آن که خداوند از آن شادمانی نگهبانی لطیف و پنهان بیافریند.

لطف به معنای چیز پنهان و ناپیداست. خداوند لطیف است نه از لحاظ جنس ظاهری که او ماده نیست یعنی او به همه چیزها اگاه است چه پنهان باشد اندک چیزی که در اعماق تاریکی های زمین باشد در دل انسان باشد چه انسان گفته باشد چه نگفته باشد خداوند نسبت به آن آگاه است.  می فرماید لطفی از آن شادی که در دل کسی گذاشته می آفریند او نگهبان  پنهانی است بدون این که انسان خودش درک بکند و آن را ببیند از او نگهبانی می کند.  هنگامی که پیشامد ناگواری برای آن شخص پیش می آید آن نگهبان پنهانی چنان به سوی آن حادثه می شتابد که سیل از بالا به سوی سراشیبی فرود می آید و آن حادثه را چنان دور می کند و می راند که شتر غریبه را از گله خود دور می کند می راند. چقدر زیباست این مسئله است. بسیار با لطف  است. 

بنابراین امیرالمومنین در اینجا خیر و خرد را چنان وابسته کرده و پیوند داده که در واقع خردمندان می توانند آن را دریابند. فقر نه  فقط برای انسان که برای جامعه. ایشان همان طور که به فرزندش محمد بن حنفیه فرمود من برای تو از ناداری و تنگدستی می ترسم.  از ناداری به خدا پناه جوی زیرا ناداری کمبودی است برای دین. و ناداری سرگردانی هراسناکی است برای خرد.  و انگیزه ای است برای کینه توزی شدید و تنفر. این در یک جامعه بسیار صدق می کند. زیرا سفارش امیرالمومنین به فرزندانش  که واسطه خیر هستند برای همه عصرهای تاریخ، برای جوامع  مختلف در طول تاریخ و طول روزگار.

آری، جامعه ای که دچار فقر است؛ چه فقر مادی و چه فقر معنوی، دچار بی دینی هم می شود، دچار دین گریزی، دچار دین ستیزی هم می شود، نه تنها کمبود در دین. عقل خود را از دست می دهد. نمی تواند تدبیری بیندیشد. همه اش گرفتار فق و ناداری است چه کنم امروز و فردا را. به هر حال اگر انسان دارای وضع خوبی باشد و در اجتماع به وظیفه خود عمل کند، خیر فراوانی برای خود و جامعه کسب می کند و از طریق خرد می تواند آن خیر را چنان که باید و شاید  به افراد جامعه برساند و خود وسیله آن باشد. 

پرسش و پاسخ

  • در مواردی که انجام کار خیر نه تنها تاثیری در زندگی فرد خیّر ندارد و باعث سوء استفاده افراد و دلسردی از انجام عمل خیر می شود چه باید کرد؟ (به طور مثال قرض دادن و کمک کردن به دیگران و بازخورد نامناسب آنها )

امیرالمومنین در این باره می فرماید منتظر سپاسگزاری افراد نباشید. چه بسا افراد نه تنها ممکن است سپاسگزاری نکنند بلکه ممکن است بداخلاقی هم بکنند. مثلا بدهی خود را پس ندهد چون ممکن است واقعا نداشته باشد. اما ممکن است داشته باشد و پس ندهد و در مقابل آن کار کفران نعمت هم بکند. انتظار سپاسگزاری نداشته باشید. کسی از شما سپاسگزاری می کند که نیازی به شما نداشته باشد و آن خداوند است. می فرماید شما در کار خیر هیچ کوتاهی نکنید و در مقابل این کفران ها و ناسپاسی ها سست نشوید ناراحت و ناامید نشوید چرا که از نظر خداوند این کار خیر پنهان نمی ماند و به شما پاداشی می دهد که هم توفیق بیشتر کار خیر را به دست بیاورید و هم جبران آن ناسپاسی ها شود.

حتی ممکن است بعضی ها به دروغ خود را نیازمند نشان بدهند و ایشان می فرمایند آنها را هم رد نکنید. آهان به خود ظلم کرده اند. اما شما که با نیت خیر این کار را انجام می دهید، پاداش خود را از پروردگار دریافت می کنید.  

  • آموزه های دینی در جامعه کمرنگ شده و ما به مفاهیمی چون در عین ناداری با خداوند تجارت کنید  دسترسی نداریم بهترین راهکار چیست؟

اگر ما دینداری و ایمان مان در نتیجه عمل ها و عکس العمل های اجتماع نیست  و به خاطر خدا ایمان داریم نباید به این مسایل توجه کنیم و باید به همان خدا توکل کرده و وابسته باشیم تا هیچ عاملی نتواند ما را از دین و ایمان مان منحرف بکند. نمونه اش خود امیرالمومنین بود. که ایشان روز کارگری کردند چند دانه خرما به دست آوردند برای زن و فرزندان شان اما فقیری آمد و آن را به فقیری دادند. یتیمی آمد به یتیم دادند. اسیری آمد آن را به اسیر دادند. یعنی ما باید دینداری مان را از خدا و برای خدا بدانیم. هر چه داریم صدقه بدهیم. صدقه این نیست که انسان باید ثروت زیادی را بدهد که بگوییم صدقه داده. خیر. هرچه که داریم در عین ناداری اگر به نیازمندی برسانیم و برخی مواقع عین نیازی که داریم آن چه داریم را به دیگری که نیازمند تر از ماست می بخشیم آن ایثار است و خداوند به آن پاداش می دهد و نمی گذارد ما در این جهان در بمانیم. نباید به مسائل روز توجه داشته باشیم باید از معصومین به خصوص از اهل بیت رسول خدا(ص) باید  بیاموزیم و الگو بگیریم.  

  • دیدگاه جدیدی را در مورد نیکوکاری مطرح کردید که در ادبیات نیکوکاری معاصر دیده نشده و آن موضوع جایگزین برای بخشایش است. بخشایش از یک سو موجب رضایت باطنی ما می شود.و حس مسئولیت پذیری ما را بیشتر می کند. اما این که رزق و روزی ما با بخشایش بیشتر می شود لطفا در این مورد بیشتر توضیح دهید.

 صدقه به معنای بخشش راستین و انفاق به معنی آن است که فرد میان خود و افراد جامعه راهی باز کرده و پیوندی ایجاد کند و لذا هرچه انسان بیشتر بکوشد هر اندازه که توان دارد به نقل از رسول حتی به یک دانه خرما، و اگر آن هم ندارد  با یک زبان خیر. صدقه تنها دادن مال نیست. هرچه بتواند زبان خیری بگذارد سنگ صبور دردمندی شود اینها همه صدقه است. ارتباط پیدا کردن با افراد نیازمند جامعه است.انسان باید این نیازها را در جامعه هرچه بیشتر از بین ببرد. در جامعه تعادل ایجاد می شود و خیر و برکت به آن جامعه داده می شود و کمبودها کم یا زیاد برطرف می شود.

وقتی امیرالمومنین به خلافت رسیدند در کلام 15 نهج البلاغه چنین می فرمایند: من مال بیت المال را اگر عده ای امتیاز طلب خرج گرفتن باغ و زمین و همسر کرده باشند پس می دهم. در ادامه فرمود کسی که از عدالت به تنگنا درآید از جور و ستم بیشتر دچار تنگنا در می شود. یعنی اگر در جامعه ای  وقتی عدالتی که حکمفرما شد هر چقدر هم کم باشد بین همه عادلانه توزیع شود، آن کمبودها برطرف می شود، عقده ها از بین می رود، بدبینی ها برطرف می گردد، همه دست به دست یکدیگر می دهند و به آن جامعه هم خیر بهتری می رسد هم آن همبستگی بین افراد خود بزرگترین ثروت آن جامعه محسوب می شود. 

  • آیا حضرت علی(ع) درباره بهترین خیر و اهمیت خیر در مورد دانش مطلبی فرمودند؟

بله. می فرمایند عقل و علم باعث می شود انسان بتواند خیر را به دست بیاورد و در جامعه ای که خیر حکمفرماست عقل  انسان بهتر کار می کند و دانش بهتر کار می کند. بالاترین توانگری خردمندی و خردورزی است در مورد دانش هم دانش باعث می شود خدا را بشناسد خود را بشناسد وظیفه خود را بداند و عملی انجام دهد شایسته یک جامعه خردمند و دانا و سرشار از خیر است.  

  • امنیت پس از عدالت تامین می شود. یعنی هرچه فقر و فلاکت بیشتر می شود امنیت کمتر است؟

همان طور که اشاره کردم خداوند در قرآن خطاب به قوم قریش می فرماید که باید پروردگار این خانه را بپرستند نه این که بت بپرستند. حالا علت این که بت می پرستیدند چه بوده و چرا بت پرستی را رها نمی کردند؟ چون آنها خانه توحید را تبدیل کرده بودند به بتکده و هر قبیله ای بتی داشت در کعبه و هر سال که برای زیارت می آمدن قریش آب و غذا به آنها  می داد و درآمدی داشت و می ترسید که اگر مسلمان شوند و دست از بت پرستی بردارند این درآمدشان از بین برود. خداوند می فرماید با آمدن اسلام  از گرسنگی نجات پیدا کردید درآمد شما خدمات به این بت ها نیست. بزرگترین چیزی که باعث شد شما رفت و آمد کنید امنیت است. امنیت به دست آوردید گرسنگی تان نیز از بین رفت حالا بعد از این دو باید خدای را بپرستید. در نتیجه این که خداوند برای هم رفاه مادی هم امنیت فراهم کرده باید خدا را بپرستید. آیت الله طالقانی می گوید در جامعه ای که نه رفاه مادی هست نه امنیت هست  اصلا نمی شود از مردم خواست که خدا را بپرستند. همین استدلالی که خداوند خود می فرماید اول باید این رفاه و امنیت را برقرار کرد  و بعد از مردم خواست که خدا را بپرستند. 

  • محدوده خیرورزی و خیر بودن چقدر است و تا چه حد می توانی م خیّر باشیم و به افراد کمک کنیم؟

امیر فرمودند کار خیر را انجام بدهید و اندکی از آن را هم کوچک نشمارید. این دامنه اش را مشخص می کند. خیری که به نظر ما کوچک می آید بسیار هم بزرگ است. و آنچه که به نظر ما کم می آید خیلی هم زیاد است.  هیچ محدوه ای ندارد. انسان بر حسب آن دارایی اش، همتش و نیتش همه این ها در امر خیر دخالت دارد. پیرزنی که مرغی دارد که تخم می گذارد و از این راه زندگی می کند اگر کار خیری پیش بیاید آن تخم مرغی را که با آن زندگی می کند ببخشد این بزرگ ترین خیر را انجام داده است از حاتم طایی هم بیشتر چرا که او ثروت فراوان داشت و از آن می بخشید اما این پیرزن تمام زندگی اش  همین مرغ و تخم مرغ های اوست. می فرماید اندکی از آن هم حقیر نشمارید زیرا اگر شما این کار را انجام ندهید دیگری این کار را انجام می دهد. برای این خیر اندک تاثیر کمی نیست تاثیر کیفی است و در اجتماع آن قدر بازتاب دارد که نمی شود مرزی برای کار خیر مشخص کرد. 

  • خیر خردمندانه در جامعه کنونی امروز از نظر شما چه ویژگی هایی می تواند داشته باشد؟

اول باید زمان و مکان را شناخت. شرایط روز را شناخت. مثلا در قدیم در امامزاده شمع روشن می کردند امروز که می توان مسجد و امامزاده را می توان با لامپ روشن کرد نه تنها شمع روشن کردن خیر نیست بلکه شر هم هست. چون هم پول حرام کردند هم نمی دانند این کار را برای چه انجام داده اند. در قدیم آب انبار می ساختند برای جمع آوری  آب باران برای سیراب کردن یک منطقه اما امرو که آب لوله کشی می شود به همان منطقه آب آشامیدنی سالم رساند، اگر کسی آب انبار بسازد کار خیر انجام نداده.  

کار خیر خردمندانه شناخت زمان و مکان و شرایط است و باید دید در این شرایط چه کاری بهتر است و نفعش برای مردم بیشتر است.  مثلا در یک روستا نه مسجد دارد نه مدرسه دارد نه درمانگاه دارد. و بودجه شما در حد ساختن یکی از این هاست. حالا کدام بهتر است؟ باید نا به شرایط کاری را که برای مردم مفیدتر است انجام داد. 

  • لطفا به عنوان سفیر موسسه خیریه دارالاکرام، درباره این موسسه و خدمات آن قدری توضیح دهید.

دارالاکرام در واقع مرکز اکرام انسانی است. اولا این اسم بسیار اسم بزرگی است. یعنی ممکن است ما کار خیری انجام بدهیم اما با منت گذاشتن ارزش آن را از بین ببریم. خداوند می فرماید صدقات و بخشش های صادقانه خود را با منت گذاشتن و اذیت کردن آن طرف باطل  و بی ارزش نکنید. انسان دارای کرامت ذاتی است ولی در اجتماعی که کمبودهای فراوانی دارد ان کرامت از بین می رود. دارالاکرام  تاسیس شده است برای این که ضمن رفع آن نیازمندی ها به خصوص نیاز به تحصیل متاسفانه در کشور کودکان کاری را می بینیم که به جای تحصیل  برای تامین معاش کار می کنند . دارالاکرام با توجه به کرامت ذاتی این انسان های کوچک به تحصیل وامی دارد و بورسیه می کند به وسیله حامیان خیر اندیش و خردورز تا تحصیل کنند و از آن حالت ذلت بار رهایی بایند. و لذا افتخار می کنم عضو کوچکی از این مجموعه هستم. طبق آمار موجود 5500 دانش آموز در سراسر ایران تحت پوشش و بورسیه تحصیلی قرار داده در غیر این صورت دچار اعتیاد و فسادهای دیگری می شدند. دارالاکرام مصداق این آیه شریفه فجر است که اگر به نوعی خداوند انسان را مورد آزمایش قرار دهد و روزی او را کمتر گذارد می گوید خداوند به من اهانت کرده ام چنین نیست. این اهانتی نصیب شما و جامعه شما شده نتیجه کارهای خود شماست. کسی که سرپرستی ندارد ممکن است البته پدر و مادر داشته باشد  اما اگر نتوانند کودک خود را به جایی برساند یتیم است. خداوند نمی گوید این کودک را سرپرستی کنید یا غذایی بدهید بلکه اکرام کنید. یعنی کرامت ذاتی آن یتیم را به منصه ظهور برسانید.

چگونه؟

حال با توجه به شرایط لازم است این کودک به مدرسه برود  و استعدادهای خدا داده اش تحقق ببخشد. دارالاکرام این کار را انجام می دهد. هم چنان کودکانی داریم که نیاز  به تحصیل دارند هرچه حامیان بیشتری حمایت کنند کودکان بیشتری را می توان برای تحصیل حمایت کرد. خدا را شکر دارالاکرام تاکنون موفق بوده بدون این که حامی منتی بر دانش آموز بگذارد چون طبق ضوابط موسسه او را نمی شناسد و محصل نیز در ازای تحصیل و تلاش با سربلندی درس می خواند و بورسیه دریافت می کند.

خداوند توفیق بیشتری را به دست اندرکاران دارالاکرام  عنایت کند که بی چشمداشت برای دانش آموزان نیازمند تلاش می کنند. 

صوت کامل ششمین نشست خیر و خرد:

ویدئوی کامل ششمین نشست خیر و خرد:

لینک کوتاه مطلب:

https://alefbayefarda.ir/?p=1783

مطالب مرتبط